chapter آرام آرام

chapter ⁴آرام آرام

سیلور
اوکی اوکی ولی این چرا انقدر خوشگلهههههههه
نمیتونم از روش چشم بردارم خار هی آبیش ، خز سینه هلوییش و ..چشماش وای چشماش مثل یاقوت سبز بودش و رایحش میتونست منو تا مرز جنون ببره....
سونیک،پس اسمت این بودش
پس تو امگای ما هستی
هه فکر کرده نمی‌فهمم اون قیافه همه چیز به چپمه فقط یه نقابه
مشتاقم ببینم چه جور خارپشتی هستش..

شدو
با دیدنش یه لحظه تعجب کردم
خیلی...زیبا بودش و با وقار راه می‌رفت ولی یه چیزی اذیتش می‌کرد، تابلو بودش ، جای تعجبمه که چجوری هنوز باهاش آشنا نشده بودم
رایحش خیلی آرامش بخش بودش بوی بارون و خاک خیس خورده جدا بهش میومد ، ولی فکر نکنم بتونیم باهم کنار بیایم..

سونیک
این دوتا دیگه جدا داشتن با نگاهشون منو میخوردن برای همین جوری که فقط خودشون بشنون گفتم
من:به جایی که بخواین منو اینجوری نگاه کنین به دور و اطرافتون یکم دقت کنین و آماده هر چیزی باشین
من هرچیمم که بد باشه حس شیشمم خیلی قویه برای همین میتونم حدس بزنم کار به همین راحتی فیصله پیدا نمیکنه و حواسم رو جمع کسی‌که بغل شدو بودش و از همه بهمون نزدیک تر بود کردم..

سیلور
راست می‌گفت یه جای کار میلنگه
یه سری آدما تو گروه های مختلف گوشه گوشه تالار بدون اینکه کسی متوجه بشه جمع شده بودن ..‌. یه نقشه هایی داشتن ولی برام جالب بود که مثلا میخوان چیکار کنن

شدو
سونیک درست میگفت ، این همه صمیمیت و لبخند طبیعی نبود
خواستم با کس که بغلم بود حرف بزنم که سونیک با نگاهش بهم فهموند که اینکارو نکنم ...

نی نای نای نی نای نای نی نای ناناناناناااااا
اهم اهم اینم از چپتر چهارممم
بنظرتون قرار چه اتفاقی بیوفته؟؟
خب اینو فقط فردا شب میتونین بفهمیننن
دیدگاه ها (۳)

chapter ⁵آرام آرامسونیکاصلا به کسی که بغل شدو وایستاده بود ح...

گشادیم میاد پارت بزارم ولی بخاطر گل روی گیشا جووون میزارمم

حاجی پشمااامم پینترست بدون فیلتر شکن باز شددددد

chapter ³آرام آرامسونیک:روی مبل نشسته بودم و تو خودم جمع شدم...

╭────༺ ♕ ༻────╮⊊ #my_mistake ⊋#part6⋆┈┈。゚❃ུ۪ ❀ུ۪ ❁ུ۪ ❃ུ۪ ❀ུ۪...

در اعماق وجودم p13

𓇼 ⋆.˚ 𓆉 𓆝 ˚.˚ 𓇼شیر قهوه پارت دوی : خدااااااا شیباللللللل کیه...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط