جیمین ویو
جیمین ویو
وقتی فن ساید تموم شد رفتیم و سوار ون شدیم که راننده یه پاکت داد بهمون و گفت یه خانم اومد اینو بهم داد گفت بهتون بدم.
بازش کردم و خوندم
جیمین:پسرااااااا😍😍😍
پسرا:چیشده؟!🙂
جیمین:مبیناا.... و کارتو دادم به کوک که کنارم نشسته بود وقتی خوند به ترتیب دست به دست کردیم بعدم ادرسو نگه داشتیم تا عصر بریم اونجا
مبینا ویو
داشتم خونه رو با بادکنک و شرشره تزیین میکردم برای عصر فکر کنم ساعتای چهار و پنج بیان چون ساعت مشخصی ندادم بهشون.یه کیک خامه ای گرفتم روش نوشته بود دورهمی به کرهای ساعت چهار پی دادن که تو راهن.من سریع لباس عوض کردم بعد اهنگ باتر رو توی گوشیم زدم و با برف شادی پشت در قایم شدم همه برقا رو خاموش کردم و منتظر شدم بیان وقتی اومدن گوشیمو گذاشتم رو میز درو باز کردم و روسرشون برف شادی ریختم و همزمان با پام یه لگد به کلید برق زدم و روشنش کردم و همزمان گفتم خوش اومدین!
همشون باهم پریدنو بغلم کردن افتادیم زمین همشون روم بودن(دراز کشیده افتادیم زمین) با یه جیغ الکی و اروم گفتم:از روم پاشین پِرِس شدم😫😫
بلند شدن و یکی یکی بغلم کردن(بنظرم کلیشهای شد)درستع از نامجون و هوسوک کمتر از بقیه خوشم میاد ولی دلیل نمیشه بینشون فرق بزارم
مبینا:نمیخواین بشینید؟!
پسرا:😅
مبینا:🙂😅😀
نشستیم دور میز
نامجون:اینا برای چیه؟!
مبینا:برای اینکه دوباره همدیگه رو میبینیم
مبینا:میخواستم براتون یه نامه کوتاه بنویسم ولی نشد برای همین پیامکی متنشو میگن چون فقط خودتون باید بخونین
برای نامجون نوشتم:بادمجون بعضی وقتا تلهی بعضی وقتا خوشمزه مثل بادمجون😝😝
برای جین نوشتم:سر اشپز اعظم؛ورد واید هندسام:ازینکه شما را بار دیگر میبینم بسیار خرسندم
برای هوسوک نوشتم:جناب؟!یه سوالی دارم!؟چرا شما هفت تا باهم تفاهم ندارید؟!
برای یونگی نوشتم:سلام بر شوالیه شجاع و دلیری چون تو که تاریکی هارا پس میزنی و از مرگ نمی ترسی(اشاره به فیک سرباز ارتش میلی تو پیج فن فیکتیون بی تی اس که فالو دارمش)
برای جیمین نوشتم:یه روز یه نفر ازم پرسید زندگی رو با چه کلمه ای توصیف میکنی؟!در جوابش گفتم دو کلمه:پارک جیمین.واین اسم دوتا معنی داره:اول کوتاه بودن زندگی(اشاره به قد کوتاه بودنش)دوم جیمین زندگیمه
برای تهیونگ نوشتم:تو!تویی که داری مثل پشه ها که پنجره جلوشون هست و باز دنبال راه خروج میگردن!با اینکه اصلا قصدم تشبیه کردنت به پشه نبود ولی عاشقتم
برای کوکی نوشتم:بیبی بانی عاشق رنگ ابی اسمونیه.یکم ترسوعه ولی هم تند و تیزه هم مهربون و خوش قلب(فیکش دوباره تو همون پیج که بالا گفتم هست)
همشون سر بلند کردن و هرکدوم یجور نگام میکردن
قیافه هاشون:
نامجون😒😑😐
جین😌😌
هوسوک🤨🤨🤨
یونگی😌😙
جیمین😇(اخم دلربا)
تهیونگ😠😠😠
کوکی😬😬😬(من بیبی بانی نیستممم)
قیافه هاشون واقعا دیدنی بود داشتم از خنده پاره میشدم و سعی میکردم نخندم انصافا خیلی سخته.سریع عکس گرفتم و بعدم زدم زیر خنده
مبینا:وای نگاشون کن(فارسی)
بعدش نشونشون دادم فقط قیافه کوک خوب بوددددد عررررر جعررر خیلی خوب بود بخدا کوک پاشد افتاد دنبالم منم بدو بدو مثه جت دوییدم رفتم تو اتاق خواستم درو ببندم که باز کردو اومد تو منو چسبوند به دیوار گفت یبار دیگه بهم بگی بیبی بانی من میدونم وتو(مهربون و حرص زدن)
مبینا:میگم میگم خوبم میگم بیبی بانی بیبی بانی سرشو میخواست بکوبونه به سرم که سرمو جابجا کردمو سرش محکم خورد به دیوار
کوکی:ای...سرم..
و ولو شد
مبینا:زدی خودتو ناکار کردی که😕
پسرا دم در وایساده بودن
مبینا:الان چرا وایسادین نگا میکنین؟یکیتون میتونه این بانی رو بلند کنه بیاد بزارتش رو تخت
کوکی:من بانی نیستمممممم*داد
مبینا:بریم پایین تو هم خودت پاشو بیا پایین ننه من غریبم بازی درنیار رفتیم پایین
وقتی فن ساید تموم شد رفتیم و سوار ون شدیم که راننده یه پاکت داد بهمون و گفت یه خانم اومد اینو بهم داد گفت بهتون بدم.
بازش کردم و خوندم
جیمین:پسرااااااا😍😍😍
پسرا:چیشده؟!🙂
جیمین:مبیناا.... و کارتو دادم به کوک که کنارم نشسته بود وقتی خوند به ترتیب دست به دست کردیم بعدم ادرسو نگه داشتیم تا عصر بریم اونجا
مبینا ویو
داشتم خونه رو با بادکنک و شرشره تزیین میکردم برای عصر فکر کنم ساعتای چهار و پنج بیان چون ساعت مشخصی ندادم بهشون.یه کیک خامه ای گرفتم روش نوشته بود دورهمی به کرهای ساعت چهار پی دادن که تو راهن.من سریع لباس عوض کردم بعد اهنگ باتر رو توی گوشیم زدم و با برف شادی پشت در قایم شدم همه برقا رو خاموش کردم و منتظر شدم بیان وقتی اومدن گوشیمو گذاشتم رو میز درو باز کردم و روسرشون برف شادی ریختم و همزمان با پام یه لگد به کلید برق زدم و روشنش کردم و همزمان گفتم خوش اومدین!
همشون باهم پریدنو بغلم کردن افتادیم زمین همشون روم بودن(دراز کشیده افتادیم زمین) با یه جیغ الکی و اروم گفتم:از روم پاشین پِرِس شدم😫😫
بلند شدن و یکی یکی بغلم کردن(بنظرم کلیشهای شد)درستع از نامجون و هوسوک کمتر از بقیه خوشم میاد ولی دلیل نمیشه بینشون فرق بزارم
مبینا:نمیخواین بشینید؟!
پسرا:😅
مبینا:🙂😅😀
نشستیم دور میز
نامجون:اینا برای چیه؟!
مبینا:برای اینکه دوباره همدیگه رو میبینیم
مبینا:میخواستم براتون یه نامه کوتاه بنویسم ولی نشد برای همین پیامکی متنشو میگن چون فقط خودتون باید بخونین
برای نامجون نوشتم:بادمجون بعضی وقتا تلهی بعضی وقتا خوشمزه مثل بادمجون😝😝
برای جین نوشتم:سر اشپز اعظم؛ورد واید هندسام:ازینکه شما را بار دیگر میبینم بسیار خرسندم
برای هوسوک نوشتم:جناب؟!یه سوالی دارم!؟چرا شما هفت تا باهم تفاهم ندارید؟!
برای یونگی نوشتم:سلام بر شوالیه شجاع و دلیری چون تو که تاریکی هارا پس میزنی و از مرگ نمی ترسی(اشاره به فیک سرباز ارتش میلی تو پیج فن فیکتیون بی تی اس که فالو دارمش)
برای جیمین نوشتم:یه روز یه نفر ازم پرسید زندگی رو با چه کلمه ای توصیف میکنی؟!در جوابش گفتم دو کلمه:پارک جیمین.واین اسم دوتا معنی داره:اول کوتاه بودن زندگی(اشاره به قد کوتاه بودنش)دوم جیمین زندگیمه
برای تهیونگ نوشتم:تو!تویی که داری مثل پشه ها که پنجره جلوشون هست و باز دنبال راه خروج میگردن!با اینکه اصلا قصدم تشبیه کردنت به پشه نبود ولی عاشقتم
برای کوکی نوشتم:بیبی بانی عاشق رنگ ابی اسمونیه.یکم ترسوعه ولی هم تند و تیزه هم مهربون و خوش قلب(فیکش دوباره تو همون پیج که بالا گفتم هست)
همشون سر بلند کردن و هرکدوم یجور نگام میکردن
قیافه هاشون:
نامجون😒😑😐
جین😌😌
هوسوک🤨🤨🤨
یونگی😌😙
جیمین😇(اخم دلربا)
تهیونگ😠😠😠
کوکی😬😬😬(من بیبی بانی نیستممم)
قیافه هاشون واقعا دیدنی بود داشتم از خنده پاره میشدم و سعی میکردم نخندم انصافا خیلی سخته.سریع عکس گرفتم و بعدم زدم زیر خنده
مبینا:وای نگاشون کن(فارسی)
بعدش نشونشون دادم فقط قیافه کوک خوب بوددددد عررررر جعررر خیلی خوب بود بخدا کوک پاشد افتاد دنبالم منم بدو بدو مثه جت دوییدم رفتم تو اتاق خواستم درو ببندم که باز کردو اومد تو منو چسبوند به دیوار گفت یبار دیگه بهم بگی بیبی بانی من میدونم وتو(مهربون و حرص زدن)
مبینا:میگم میگم خوبم میگم بیبی بانی بیبی بانی سرشو میخواست بکوبونه به سرم که سرمو جابجا کردمو سرش محکم خورد به دیوار
کوکی:ای...سرم..
و ولو شد
مبینا:زدی خودتو ناکار کردی که😕
پسرا دم در وایساده بودن
مبینا:الان چرا وایسادین نگا میکنین؟یکیتون میتونه این بانی رو بلند کنه بیاد بزارتش رو تخت
کوکی:من بانی نیستمممممم*داد
مبینا:بریم پایین تو هم خودت پاشو بیا پایین ننه من غریبم بازی درنیار رفتیم پایین
۳.۲k
۰۷ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.