فیک عاشقت شدم
#فیک_عاشقت_شدم
#پارت_14
کوک ویو
روش خیمه زدم و لباشو به بازی گرفتم و...(بقیه اش با ذهن کثیفه خودتون😂)
پرش زمانی به صبح:
ویو آنا: صبح با دل درد خیلی شدیدی از خواب بیدار شدم که دیدم کوک بهم خیره شده یه جیغی زدم که کوک پرید هوا و گفت
کوک: چیشده چرا جیغ میزنی
آنا: هیچی تو چرا بهم خیره شدی
کوک: امم نمیتونم به زنم خیره بشم
آنا: ها زنت من که هنوز قبول نکردم زنت بشم
کوک: میخوای دیشبو یادت بیارم بیب
آنا: از خجالت داشتم میمردم پتو رو تا بالا ی گردنم بالا کشیدم که کوک گفت
کوک: بیب خجالت ندارع که من همه جای بدنتو دیدم
آنا: اعهه کوک اذیتم نکنا
کوک: باشه فسقلی من( با خنده)
آنا: کوککک (با بغض)
کوک: جانم چیشدت
آنا: درد خیلی شدیدی دارم (با گریه)
کوک: الان میرم پایین برات دمنوش و قرص میارم من لباسامو بپوشم
آنا: اوکی
کوک ویو: لباسامو پوشیدم رفتم پایین تا برای آنا دمنوش درست کنم و براش قرص ببرم که یهو صدای در اومد رفتم جلوی در و دیدم که اعضا اومدن وایی آنا الان حالش بده چیکار کنم سریع با عجله رفتم طبقه ی بالا وارد اتاق شدم و گفتم
کوک: آناا میگم اعضا اومدن چیکار کنیم
انا: وایی کوک من از درد دارم میمیرم و لختم چیکار کنم ها
کوک: نگاه تو برو زیر پتو مثلا خوابیدی بهشون میگم که آنا خونه ی من زندگی میکنه
انا: مگه اونا میدونن که با همیم
کوک: اره از قبل میدونستن که چقدر عاشقتم خب من برم در رو براشون باز کنم تا در رو از جا نکندن
انا: باشع عزیزم
کوک ویو: رفتم طبقه ی پایین در رو برای بچه ها باز کردم وقتی در رو باز کردم بچه ها مثل خر و بدون سلام وارد خونه شدن
کوک: سلامت کجا رفته ها
جین: سلام ههه آنا کجاست ها
کوک: شما از کجا میدونین که آنا خونه ی منه
شوگا: داداش یعنی ما با تو ۱۰ساله دوستیم چجوری تو رو نشناسیم بعدشم تو همیشه در رو خیلی زود باز میکردی ولی الان نزدیک ۱۰ دقیقه است جلوی دریم
کوک: اها انا طبقه ی بالا خوابی..
کوک ویو: بچه ها نزاشتن حرفمو تموم کنم حمله ور شدن به طبقه ی بالا سمت اتاق آنا منم سریع پشت سرشون رفتم بالا
نامجون در اتاق و باز کرد و رفت داخل که گفت...
نامجون: زن داداش بیداری
آنا ویو: خودمو زده بودم به خواب کع یهو دیدم سریع در اتاق باز شد اعضا بودن وایی من لختم حالا چیکار کنم
آنا: هوم بیدارم کردی
نامجون: چرا تا بالای گردنت پتو کشیدی ها پاشو بیا بریم پایین
آنا: حالا شما برین منم میام
جیهوپ: نع نمیشه زن داداش همه باهم میریم پایین
کوک: اعه بچه ها آنا رو اذیت نکنید برید پایین
جین: نچچ تا نیاد نمیریم پایین
ویو کوک: الان آنا لخته چجوری بلند بشه
آنا ویو: دیگه صبرم لبریزرشده بود بلند داد زدم و گفتم....
حمایت کنید
شرط:
20 لایک
20 کامنت
حتما نظرتون رو درباره ی فیک. بهم بگید
#پارت_14
کوک ویو
روش خیمه زدم و لباشو به بازی گرفتم و...(بقیه اش با ذهن کثیفه خودتون😂)
پرش زمانی به صبح:
ویو آنا: صبح با دل درد خیلی شدیدی از خواب بیدار شدم که دیدم کوک بهم خیره شده یه جیغی زدم که کوک پرید هوا و گفت
کوک: چیشده چرا جیغ میزنی
آنا: هیچی تو چرا بهم خیره شدی
کوک: امم نمیتونم به زنم خیره بشم
آنا: ها زنت من که هنوز قبول نکردم زنت بشم
کوک: میخوای دیشبو یادت بیارم بیب
آنا: از خجالت داشتم میمردم پتو رو تا بالا ی گردنم بالا کشیدم که کوک گفت
کوک: بیب خجالت ندارع که من همه جای بدنتو دیدم
آنا: اعهه کوک اذیتم نکنا
کوک: باشه فسقلی من( با خنده)
آنا: کوککک (با بغض)
کوک: جانم چیشدت
آنا: درد خیلی شدیدی دارم (با گریه)
کوک: الان میرم پایین برات دمنوش و قرص میارم من لباسامو بپوشم
آنا: اوکی
کوک ویو: لباسامو پوشیدم رفتم پایین تا برای آنا دمنوش درست کنم و براش قرص ببرم که یهو صدای در اومد رفتم جلوی در و دیدم که اعضا اومدن وایی آنا الان حالش بده چیکار کنم سریع با عجله رفتم طبقه ی بالا وارد اتاق شدم و گفتم
کوک: آناا میگم اعضا اومدن چیکار کنیم
انا: وایی کوک من از درد دارم میمیرم و لختم چیکار کنم ها
کوک: نگاه تو برو زیر پتو مثلا خوابیدی بهشون میگم که آنا خونه ی من زندگی میکنه
انا: مگه اونا میدونن که با همیم
کوک: اره از قبل میدونستن که چقدر عاشقتم خب من برم در رو براشون باز کنم تا در رو از جا نکندن
انا: باشع عزیزم
کوک ویو: رفتم طبقه ی پایین در رو برای بچه ها باز کردم وقتی در رو باز کردم بچه ها مثل خر و بدون سلام وارد خونه شدن
کوک: سلامت کجا رفته ها
جین: سلام ههه آنا کجاست ها
کوک: شما از کجا میدونین که آنا خونه ی منه
شوگا: داداش یعنی ما با تو ۱۰ساله دوستیم چجوری تو رو نشناسیم بعدشم تو همیشه در رو خیلی زود باز میکردی ولی الان نزدیک ۱۰ دقیقه است جلوی دریم
کوک: اها انا طبقه ی بالا خوابی..
کوک ویو: بچه ها نزاشتن حرفمو تموم کنم حمله ور شدن به طبقه ی بالا سمت اتاق آنا منم سریع پشت سرشون رفتم بالا
نامجون در اتاق و باز کرد و رفت داخل که گفت...
نامجون: زن داداش بیداری
آنا ویو: خودمو زده بودم به خواب کع یهو دیدم سریع در اتاق باز شد اعضا بودن وایی من لختم حالا چیکار کنم
آنا: هوم بیدارم کردی
نامجون: چرا تا بالای گردنت پتو کشیدی ها پاشو بیا بریم پایین
آنا: حالا شما برین منم میام
جیهوپ: نع نمیشه زن داداش همه باهم میریم پایین
کوک: اعه بچه ها آنا رو اذیت نکنید برید پایین
جین: نچچ تا نیاد نمیریم پایین
ویو کوک: الان آنا لخته چجوری بلند بشه
آنا ویو: دیگه صبرم لبریزرشده بود بلند داد زدم و گفتم....
حمایت کنید
شرط:
20 لایک
20 کامنت
حتما نظرتون رو درباره ی فیک. بهم بگید
۱۱.۹k
۱۶ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.