فیک عاشقت شدم
#فیک_عاشقت_شدم
#پارت_15
آنا ویو: دیگه صبرم لبریز شده بود بلند داد زدم و گفتم
آنا: اعه ول کنین دیگه برین بیرون من لختم میخوام لباس بپوشم حالا فهمیدین خوب شد
همگی غیر از کوک: اوهههه
تهیونگ: هیونگ دیشب جیکار کردین ها(با خنده)
آنا ویو: بچه ها داشتن با کوک بحث. میکردن که دیشب چیشده منم از خجالت زیاد و استرس رفتم کلا زیر پتو
کوک ویو: متوجه خجالت آنا شده بودم و بلند داد زدم و گفتم
کوک: بچه ها برین پایین آنا لباساشو بپوشه
جیهوپ: داداش تو نمیای
کوک: نه نمیام پس برین پایین
کوک ویو: بزور بچه ها رو از اتاق پرت کردم بیرون و رفتم سمت آنا پتو رو از رو صورتش کشیدم و گفتم
کوک: آنا منو ببخش همش تقصیر منه که در رو برای بچه ها باز کردم
آنا: یعنی منی که به خاطر دوستات اینجا از خجالت اب شدم فقط یه ببخشید خالی بهم میگی من جایزه میخوام تا ببخشمت
کوک: اومم اوکیه الان بهت جایزه میدم
کوک ویو: رو آنا خیمه زدم و اروم نزدیکش رفتم که ببوسمش
آنا ویو: کوک روم خیمه زد میخواست منو ببوسه که یهو بچه ها وارد اتاق شدن و گفتن
جین: اوهه ببخشید ما الان میریم بیرون شما به کارتون ادامه بدین(خنده)
کوک: به خدا خودم با دستای خودم خفت میکنم پس گمشو بیرون مزاحم نشو
آنا ویو: با خجالت گفتم
آنا: میشه از روم پاشی میخوام لباسامو تنم کنم
کوک: نه بلند نمیشم چون میخوام بهت جایزه بدم
کوک ویو: بعد از این حرفم نزدیکش شدم و لباشو له بازی گرفتم و محکم مک میزدم
آنا ویو: کوک نزدیکم شد و منو بوسید لبامو محکم مک میزد احساس میکردم الان لبام پاره بشع ولی من همراهی نمیکردم
کوک ویو: متوجه شدم که آنا همراهی نمیکنه برای همین لبشو گاز گرفتم که همراهی کنه
آنا ویو: کوک لبمو گاز گرفت خیلی درد داشت برای همین منم همراهی کردم چون تشنه لباش بودم
آنا ویو: بعذ از چند دقیقه نفسم گرفت دستم رو به نشونه ولم کن به سینه کوک زدم
کوک ویو: آنا دستشو به سینم زد به نشونه ی اینکه ولش کنم من اروم لباشو ول کردم و گفتم
کوک: بیب میخواستی انقدر خوردنی نباشی
انا: حالا برو پایین پیش دوستات تا خونه رو خراب نکردن منم لباسامو بپوشم
کوک: نه همین جا لباساتو عوض کن و باهم میریم پایین
انا: کوک نکن دیگه (با خجالت)
کوک: بیب من خجالت نداره که من دیشب کل بدنتو دیدم
آنا ویو: با این حرف کوک بدجور از خجالت قرمز شده بودم و. مجبور شدم لباسامو جلو کوک عوض کنم و گفتم
آنا: حالا بریم پایین
کوک: بریم بیب
کوک ویو: با آنا از اتاق اومدیم بیرون و رفتیم طبقه ی پایین با صحنه ای که دیدم شوکه شده بودم....
حمایت کنید
شرط:
15 لایک
20 کامنت
شرطا رو کم گذاشتم...
وقتی شرط کامل شد پارت بعد رو میزارم عزیزانم🤍🙃
#پارت_15
آنا ویو: دیگه صبرم لبریز شده بود بلند داد زدم و گفتم
آنا: اعه ول کنین دیگه برین بیرون من لختم میخوام لباس بپوشم حالا فهمیدین خوب شد
همگی غیر از کوک: اوهههه
تهیونگ: هیونگ دیشب جیکار کردین ها(با خنده)
آنا ویو: بچه ها داشتن با کوک بحث. میکردن که دیشب چیشده منم از خجالت زیاد و استرس رفتم کلا زیر پتو
کوک ویو: متوجه خجالت آنا شده بودم و بلند داد زدم و گفتم
کوک: بچه ها برین پایین آنا لباساشو بپوشه
جیهوپ: داداش تو نمیای
کوک: نه نمیام پس برین پایین
کوک ویو: بزور بچه ها رو از اتاق پرت کردم بیرون و رفتم سمت آنا پتو رو از رو صورتش کشیدم و گفتم
کوک: آنا منو ببخش همش تقصیر منه که در رو برای بچه ها باز کردم
آنا: یعنی منی که به خاطر دوستات اینجا از خجالت اب شدم فقط یه ببخشید خالی بهم میگی من جایزه میخوام تا ببخشمت
کوک: اومم اوکیه الان بهت جایزه میدم
کوک ویو: رو آنا خیمه زدم و اروم نزدیکش رفتم که ببوسمش
آنا ویو: کوک روم خیمه زد میخواست منو ببوسه که یهو بچه ها وارد اتاق شدن و گفتن
جین: اوهه ببخشید ما الان میریم بیرون شما به کارتون ادامه بدین(خنده)
کوک: به خدا خودم با دستای خودم خفت میکنم پس گمشو بیرون مزاحم نشو
آنا ویو: با خجالت گفتم
آنا: میشه از روم پاشی میخوام لباسامو تنم کنم
کوک: نه بلند نمیشم چون میخوام بهت جایزه بدم
کوک ویو: بعد از این حرفم نزدیکش شدم و لباشو له بازی گرفتم و محکم مک میزدم
آنا ویو: کوک نزدیکم شد و منو بوسید لبامو محکم مک میزد احساس میکردم الان لبام پاره بشع ولی من همراهی نمیکردم
کوک ویو: متوجه شدم که آنا همراهی نمیکنه برای همین لبشو گاز گرفتم که همراهی کنه
آنا ویو: کوک لبمو گاز گرفت خیلی درد داشت برای همین منم همراهی کردم چون تشنه لباش بودم
آنا ویو: بعذ از چند دقیقه نفسم گرفت دستم رو به نشونه ولم کن به سینه کوک زدم
کوک ویو: آنا دستشو به سینم زد به نشونه ی اینکه ولش کنم من اروم لباشو ول کردم و گفتم
کوک: بیب میخواستی انقدر خوردنی نباشی
انا: حالا برو پایین پیش دوستات تا خونه رو خراب نکردن منم لباسامو بپوشم
کوک: نه همین جا لباساتو عوض کن و باهم میریم پایین
انا: کوک نکن دیگه (با خجالت)
کوک: بیب من خجالت نداره که من دیشب کل بدنتو دیدم
آنا ویو: با این حرف کوک بدجور از خجالت قرمز شده بودم و. مجبور شدم لباسامو جلو کوک عوض کنم و گفتم
آنا: حالا بریم پایین
کوک: بریم بیب
کوک ویو: با آنا از اتاق اومدیم بیرون و رفتیم طبقه ی پایین با صحنه ای که دیدم شوکه شده بودم....
حمایت کنید
شرط:
15 لایک
20 کامنت
شرطا رو کم گذاشتم...
وقتی شرط کامل شد پارت بعد رو میزارم عزیزانم🤍🙃
۱۱.۶k
۱۷ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.