شوره‌زار عشق

گرچه زیبای گلی همواره سبزی چون بهار
بی‌قرارم سوختم دل خسته ام در انتظار
در خط هربیت شعرم نام تو نیلوفر است
بین گل هـا بهترینی من هنوزم شوره زار
گرچه گاهی‌می‌نویسم‌قطعه‌ای ازچشم تو
چشمه‌ اشکم سرازیر است همچون آبشار
داستان عشق من شد شهره بین عاشقان
بشکن این‌دیوار سنگی و بمان با من نگار
همچنان بیـمارم و از هجـر تـو آشـفته ام
روی بنـما و ببین من باختـه‌ام بر روزگـار
باورم کـن سوخته دل در تـب گلواژه هـا
مثل خطم بین ع و ش و ق شعر تو نگار
درغم هجرت ندا هم‌سوخته عصیان چرا
صبح شد چشمت قضا شد در نماز انتظار
دیدگاه ها (۸)

خلوت من

غریب دل

چشم مهتاب

ستاره‌ها رفته‌اند

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط