چشم مهتاب
.
درمیان چشم تو مهتاب وشب افتاده است
همچوشعری بر لبانت یکغزل افتاده است
بینظیری درلطافت همچو شب بو در بهار
مستی و در یاد من، فکر لبت افتاده است
خفتهای پاییزِ من زیباتراز خوابتو چیست
ای که از فکر تـو آتش در تنم افـتاده است
در خزان برگها باران چه غـوغا کـرده بود
حیفکویعشق در تاریکشب افتاده است
ای قـرار چشـم بیـمارم بمـان، بی من مرو
تا که بر راه تو این دل بیقرار افتـاده است
درسکوت شب مرا با شعر بی پایان بخوان
تاکه بینی صبح در آغوشمن افتاده است
در میان کوچه باغ در بیت اشعارش «ندا»
جسمبیمارش زهجرانرویخاکافتادهاست
#سروده_های_عاشقانه
درمیان چشم تو مهتاب وشب افتاده است
همچوشعری بر لبانت یکغزل افتاده است
بینظیری درلطافت همچو شب بو در بهار
مستی و در یاد من، فکر لبت افتاده است
خفتهای پاییزِ من زیباتراز خوابتو چیست
ای که از فکر تـو آتش در تنم افـتاده است
در خزان برگها باران چه غـوغا کـرده بود
حیفکویعشق در تاریکشب افتاده است
ای قـرار چشـم بیـمارم بمـان، بی من مرو
تا که بر راه تو این دل بیقرار افتـاده است
درسکوت شب مرا با شعر بی پایان بخوان
تاکه بینی صبح در آغوشمن افتاده است
در میان کوچه باغ در بیت اشعارش «ندا»
جسمبیمارش زهجرانرویخاکافتادهاست
#سروده_های_عاشقانه
- ۱.۹k
- ۰۵ دی ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۶)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط