فیک چهار شاتی تهیونگ پارت ² 🧚🏻🍄
تا رفتم داخل یکی دستمو کشید و بردم تو آشپزخونه ...
ا/ت : آخ مامان دستم کند ...
مامان : دست خر میذارم جاش ...
ا/ت : واقعا که ...
مامان : برو یه سلام به عموت اینا بده زشته ...
ا/ت : پوففف باشه ...
رفتم داخل پذیرایی و به همه سلام دادم ...
پسر عموم کوک گفت : ( با پوزخند و لحن تمسخر آمیز ) اصن میشه فهمید تو دختری یا پسر ؟ ...
ا/ت : تو رو سننه جوجه ؟؟ مگه همه مث تو فضولن ؟؟ ...
دهنشو بست و نشست ...
داشتم از جفت تهیونگ رد میشدم که گفت : حالا چرا پاچه میگیری ؟؟ ...
ا/ت : پاچه رو عمت میگیره گوزو ...
عمو شماره ¹ : ( خو من چمیدونم شماره بندیشون کردم ، میخاین بزنم لارج و مدیوم و اسمال ؟؟ ) ا/ت عزیزم بزرگ شدی !! ...
ا/ت : ممنون عمو جان حالا بد شدم ؟؟ ...
تهیونگ : ببینم توی آینه خودتو دیدی ؟؟ شبیه جوجه اردک زشتی ...
ا/ت : اون بعدش خوشگل شد ، و همه ی کسایی که دخالت کردن هم شدن تپه ی عن ...
تهیونگ : (-_-;) ...
عمو شماره ¹ : ( با لبخند ) زیبا تر از قبل شدی مارمولک !! ...
ا/ت : عمووو ، چه شباهتی به مارمولک دارم خدایی ؟؟
تهیونگ : کرم زدی که اعتماد به نفس گرفتی ، عکسای بدون آرایشتو دیدی قمقمه ؟؟ ...
ا/ت : تو یکی خفه بمون گاوقلمون ...
مامان : ا/تتتتتتتتت ...
ا/ت : هااااا ؟؟
مامان : کوفت و هااااا ، پاشو بیا ببینم مارمولک ...
ا/ت : عههه ، واقعا کهههه ، اومدممم ...
( سر میز شام )
تهیونگ اومد و جفتم نشست ...
اومدم برم که گفت: بهت افتخار دادم جفتت نشستم بعد فرار میکنی ؟؟ ...
برای اینکه کم میارم تمرگیدم سر جام ಥ‿ಥ ...
با حرص موهامو کنار زدم و غذا برای خودم کشیدم ...
ا/ت : آخ مامان دستم کند ...
مامان : دست خر میذارم جاش ...
ا/ت : واقعا که ...
مامان : برو یه سلام به عموت اینا بده زشته ...
ا/ت : پوففف باشه ...
رفتم داخل پذیرایی و به همه سلام دادم ...
پسر عموم کوک گفت : ( با پوزخند و لحن تمسخر آمیز ) اصن میشه فهمید تو دختری یا پسر ؟ ...
ا/ت : تو رو سننه جوجه ؟؟ مگه همه مث تو فضولن ؟؟ ...
دهنشو بست و نشست ...
داشتم از جفت تهیونگ رد میشدم که گفت : حالا چرا پاچه میگیری ؟؟ ...
ا/ت : پاچه رو عمت میگیره گوزو ...
عمو شماره ¹ : ( خو من چمیدونم شماره بندیشون کردم ، میخاین بزنم لارج و مدیوم و اسمال ؟؟ ) ا/ت عزیزم بزرگ شدی !! ...
ا/ت : ممنون عمو جان حالا بد شدم ؟؟ ...
تهیونگ : ببینم توی آینه خودتو دیدی ؟؟ شبیه جوجه اردک زشتی ...
ا/ت : اون بعدش خوشگل شد ، و همه ی کسایی که دخالت کردن هم شدن تپه ی عن ...
تهیونگ : (-_-;) ...
عمو شماره ¹ : ( با لبخند ) زیبا تر از قبل شدی مارمولک !! ...
ا/ت : عمووو ، چه شباهتی به مارمولک دارم خدایی ؟؟
تهیونگ : کرم زدی که اعتماد به نفس گرفتی ، عکسای بدون آرایشتو دیدی قمقمه ؟؟ ...
ا/ت : تو یکی خفه بمون گاوقلمون ...
مامان : ا/تتتتتتتتت ...
ا/ت : هااااا ؟؟
مامان : کوفت و هااااا ، پاشو بیا ببینم مارمولک ...
ا/ت : عههه ، واقعا کهههه ، اومدممم ...
( سر میز شام )
تهیونگ اومد و جفتم نشست ...
اومدم برم که گفت: بهت افتخار دادم جفتت نشستم بعد فرار میکنی ؟؟ ...
برای اینکه کم میارم تمرگیدم سر جام ಥ‿ಥ ...
با حرص موهامو کنار زدم و غذا برای خودم کشیدم ...
۳۸.۶k
۱۲ اسفند ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۳۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.