وهم

#وهم
پارت۸۵

چییییی
نمیشه خجالت میکشم

ذهن:پس بیخیال نقشه شو

باشه بابا

رفتم توی اتاقم و یه لباس گلبهی یعقه قایقی و کوتاهیش هم که تا روی ران پام رو بزور میپوشوند
انتخاب کردم و پوشیدم

خوب حالا چی

ذهن:کمی آرایش

نشستم و کرم زدم بعدش کمی خط چشم ساده و ریمل چشمم به رژ قرمزم افتاد

نه زیادیه

ذهن:بزنش

اوکی

رژ رو زدم و لبان رو روی هم مالیدم

توی آینه به خودم نگاه کردم

ذهن:پرفکت شدی

خوب حالا

ذهن:دعوت

بلند شدم و رفتم ب طرف زیر زمین

چراغ قوه رو روشن کردم و رفتم

در زدم ولی کسی جواب نداد
وا چرا
نکنه خوابیده

در رو باز کردم روی تخت دراز کشیده بود

سمتش رفتم
آخییی چه ناز خوابیده

ذهن:بیدارش کن

دلت میاد

ذهن:گفتم بیدارش کن

کنارش نشستم
آروم دستم رو روی سینش گذاشتم و تکون دادم

+:تهیونگ
+:تهیونگ

-:هوم (خواب آلود)

+:بیدار شو
دیدگاه ها (۰)

#وهمپارت۸۶-:هوم (خوابالو+:بیدار شونگاهی بهم کرد-:دارم خواب...

#عشق_سیاهاگه کوک بفهمه اینا بچه هاشن ...نه نهبچه ها رو ازم م...

#وهمپارت۸۴نه من اونو دوست ندارمذهن:به خودت دروغ نگونه اون هی...

#برده_کوچولوی_منپارت124بعد از چند دقیقه خدمت کار غذا اورد گذ...

آن سوی آینه P35در رو باز کردیم که یهو جونگ کوک افتاد (ویو ا....

سناریو تک پارتی:قرار مخفی توی دشتD:من:شو سان میشه چشم هام رو...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط