ازدواج اجباری~♡~پارت۱۵
ازدواج اجباری~♡~پارت۱۵
رونا:آقای کیم یادتون باشه خودتونم تازه اومدین شرکت پس خودتونو دست بالا نگیرید ما یک سطحیم/نیشخند
ته:(خنده اعصبی)
لوکاس: خب دیگه جلسه تمومه خسته نباشید
اینو گفت و رفت منم رفتم تو اتاقم رایان هم پشت من اومد
رونا:هه عوضیی فک کرده کیه میخواد منو دست بندازه
÷خانم
رونا:چیه
÷باید به این شماره ها زنگ بزنید
رونا:باشه من زنگ میزنم تو چیکار میکنی
÷من یکسری کار دارم باید اونارو انجام بدم
رونا:باشهمیتونی بری
÷با اجازه/خم شد
رایان رفت بیرون منم لیست رو چک کردم اوهوووو ۲۸۸ تا شرکتتتتت تا فردا طول میکشه من به این همه زنگ بزنم که هوففف اولی شرکت qtrشماره رو گرفتم (فرد ناشناس با@نشون میدم)
@شرکت q.t.r بفرمایید
رونا:سلام از شرکت pixco (پیکسکو) تماس میگیرم میخواستم پیشنهاد کاری بدم اگه مایلید قرار بزاریم راجبش حرف بزنیم
@ ببخشید ما نیازی به شراکت نداریم ممنون
رونا:آها باشه خدانگهدار
غط کردم
رونا:هوففف چه کار سختیه ها خببب بعدی شرکت....
ته ویو:
رفتیم شرکت هر کی رفت اتاقش رفتم اتاقم که میونگ اومد داخل(میونگ منشیشه دختر هم هست علامتش× )
×سلام قربان
تهیونگ: سلام
×قربان برنامتون رو بگم
تهیونگ: آره بگو..راستی جیمین رو ندیدی؟
×خیر قربان دیدمشون بهشون بگم برن تو اتاقتون؟
تهیونگ: آره بگو تو اتاقم منتظر باشه
×چشم قربان...خب برنامه امروز الان جلسه دارید بعد هم باید عکاس و اینجور چیزا رو آماده کنید
تهیونگ: خیلی خب فعلا بریم جلسه دیر نشه
×چشم قربان بفرمایید
رفتیم اتاق جلسه لوکاس و منشیش نشسته بودن ولی رونا نیومده
لوکاس: او سلام
ته:سلام
نشستم میونگ هم پشت من کنار دیوار وایساد
لوکاس: همسرتون نیومدن؟
ته:نمیدونم فک کنم کار داره هنوز نیومده
هوفف این دختره کجا مونده که یهو رونا و ی پسر وارد شدن ینی منشیش پسره؟؟چرا پسر آخه اه..ولش اصن به من چه خلاصه حرفامونو زدیم هه دختره فک کرده کیه منو خراب میکنه هرکی رفت اتاق خودش رفتم تو اتاقم که جیمین رو دیدم
جیمین: سلام چطوری
دست دادن
ته:خوبم ت چطوری
دستامونو جدا کردن ته سر صندلی خودش نشست جیمین هم روی مبل جلو میز تهیونگ
جیمین: خوبم از زن داداش چخبر
تهیونگ:اونم خوبه تو اتاقش دنبال شریک میگرده
جیمین:اولین روز کاری بهش سخت نگیرین
تهیونگ: تو خفه بابا
جیمین: 😂خب چیکار داشتی گفتی بیام
تهیونگ: سومی میخواد اینجا کار کنه
جیمین: چییی چرا
............
رونا:آقای کیم یادتون باشه خودتونم تازه اومدین شرکت پس خودتونو دست بالا نگیرید ما یک سطحیم/نیشخند
ته:(خنده اعصبی)
لوکاس: خب دیگه جلسه تمومه خسته نباشید
اینو گفت و رفت منم رفتم تو اتاقم رایان هم پشت من اومد
رونا:هه عوضیی فک کرده کیه میخواد منو دست بندازه
÷خانم
رونا:چیه
÷باید به این شماره ها زنگ بزنید
رونا:باشه من زنگ میزنم تو چیکار میکنی
÷من یکسری کار دارم باید اونارو انجام بدم
رونا:باشهمیتونی بری
÷با اجازه/خم شد
رایان رفت بیرون منم لیست رو چک کردم اوهوووو ۲۸۸ تا شرکتتتتت تا فردا طول میکشه من به این همه زنگ بزنم که هوففف اولی شرکت qtrشماره رو گرفتم (فرد ناشناس با@نشون میدم)
@شرکت q.t.r بفرمایید
رونا:سلام از شرکت pixco (پیکسکو) تماس میگیرم میخواستم پیشنهاد کاری بدم اگه مایلید قرار بزاریم راجبش حرف بزنیم
@ ببخشید ما نیازی به شراکت نداریم ممنون
رونا:آها باشه خدانگهدار
غط کردم
رونا:هوففف چه کار سختیه ها خببب بعدی شرکت....
ته ویو:
رفتیم شرکت هر کی رفت اتاقش رفتم اتاقم که میونگ اومد داخل(میونگ منشیشه دختر هم هست علامتش× )
×سلام قربان
تهیونگ: سلام
×قربان برنامتون رو بگم
تهیونگ: آره بگو..راستی جیمین رو ندیدی؟
×خیر قربان دیدمشون بهشون بگم برن تو اتاقتون؟
تهیونگ: آره بگو تو اتاقم منتظر باشه
×چشم قربان...خب برنامه امروز الان جلسه دارید بعد هم باید عکاس و اینجور چیزا رو آماده کنید
تهیونگ: خیلی خب فعلا بریم جلسه دیر نشه
×چشم قربان بفرمایید
رفتیم اتاق جلسه لوکاس و منشیش نشسته بودن ولی رونا نیومده
لوکاس: او سلام
ته:سلام
نشستم میونگ هم پشت من کنار دیوار وایساد
لوکاس: همسرتون نیومدن؟
ته:نمیدونم فک کنم کار داره هنوز نیومده
هوفف این دختره کجا مونده که یهو رونا و ی پسر وارد شدن ینی منشیش پسره؟؟چرا پسر آخه اه..ولش اصن به من چه خلاصه حرفامونو زدیم هه دختره فک کرده کیه منو خراب میکنه هرکی رفت اتاق خودش رفتم تو اتاقم که جیمین رو دیدم
جیمین: سلام چطوری
دست دادن
ته:خوبم ت چطوری
دستامونو جدا کردن ته سر صندلی خودش نشست جیمین هم روی مبل جلو میز تهیونگ
جیمین: خوبم از زن داداش چخبر
تهیونگ:اونم خوبه تو اتاقش دنبال شریک میگرده
جیمین:اولین روز کاری بهش سخت نگیرین
تهیونگ: تو خفه بابا
جیمین: 😂خب چیکار داشتی گفتی بیام
تهیونگ: سومی میخواد اینجا کار کنه
جیمین: چییی چرا
............
۵.۳k
۲۹ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.