ازدواج اجباری~♡~پارت۱۷
ازدواج اجباری~♡~پارت۱۷
او رایان ماشین داری؟
رایان:بله خانم
رونا:خوبه
خواستم به سهون پیام بدم دیدم گوشیم نیس آسانسور اومد
رایان :خانم آسانسور اومد نمیاین
رونا:تو برو من گوشیمو جا گزاشتم
رایان:باشه خانم
رونا:فردا میبینمت
رایان:همچنین
رفتم اتاقم گوشیمو برداشتم و رفتم بیرون آسانسور رو زدم که تهیونگ هم اومد کنارم وایساد
ته:تونستی شرکت رو پیدا کنی تبریک میگم
رونا:خب کار هرکسی نبود ولی من تونستم
ته:واقعا اعتماد بنفس عجیبی داری
رونا:من فقط واقعیت رو میگم
ته: نه بابا
رونا:آره مامان
انگار داشت میخندید ولی نشون نمیداد
آسانسور اومد سوار شدیم رفتیم پایین تهیونگ نشست تو ماشین منم عقب نشستم
ته:چیکار میکنی
رونا:چیکار میکنم
ته:مگه من راننده شخصیتم عقب میشینی
رونا:وا چیه مگه خب
ته:دیوونه
رونا:خودتی
ته:زرد انبو
رونا:زرد انبو دوست دخترته
ته:مگه تو دوست دختر منو دیدی
رونا:نع ولی حسم میگه
ته:ای توهم با این حست
رونا:نه حس تو خوبه
دیگه حرفی نزدیم و رفتیم خونه هرکی رفت اتاق خودش لباسم رو عوض کردم اییییی خدا چقد خسته شدما موهامو شونه شدم گیس بافتم و رفتم پایین تو آشپزخونه غذا درست کردم
رونا:تهیونگگگگگگ بیا غذاااااااا
ته:اومدم
اومد پایین و یه قاشق غذا خورد
ته:چرا اینجوریه
رونا:چجوریه
ته:بدمزست
رونا:خیلی هم خوشمزس تو سلیقه نداری
مردک بد سلیقه غذا به این خوشمزگی رو میگه بد مزه چند مین بعد غذاش تموم شد
رونا:حالا خوبه بد مزه بود تا تهش خوردی
ته:مجبور شدم گفتم دور نریزی
رونا:آره جون عمت
ته:هییی به عمم توهین نکن من عمم رو دوس دارم
رونا:خب عموت
ته:عموم مرده
رونا:خالت
ته:خاله ندارم
رونا:داییت خب
ته:نوچ داییمم چند ساله گم و گور شده پیداش نیس
رونا:عی بابا تو که هیچی نداری
ته:نه که تو داری
رونا:پس چی من هم عمه و عمو. دارم هم خاله و دایی
ته:ماشالا
رونا:آره خیلی هم دوسشون دارم البته بعضی بچه هاشون رومخن
ته:مثلا
رونا:مثلا فیلیکس بچه که بودیم بازی میکردیم مثلا اون قاتل بود من پلیس منو واقعنی هل داد توی آب منم از خیس شدن یهویی متنفرم یا بهتره بگیم فوبیا آب دارم تا الان چند بار منو خواسته بکشه ولی زنده موندم
ته:😂عجب منم ار آب بدم میاد
رونا:واقعااااا چه عجیب اولین نقطه مشترکمونه
ته:اوهوم
رونا:خب دیگه بریم بخوابیم من خوابم میاد
ته:باشه
رفتیم اتاق خودمون روتین پوستی انجام دادم خواستم بخوابم که انگار موش دیدم
رونا:جیغ بنفش
بدون در زدن رفتم اتاق تهیونگ
رونا:تهیونگگگگگ م.من داشتم آب میخوردم یهو موش دیدم خیلی بزرک بود تروخدا بگیرشش الان میاد وایییی ک..../سریع و نترس
که یهو..........
خماری😈😂
او رایان ماشین داری؟
رایان:بله خانم
رونا:خوبه
خواستم به سهون پیام بدم دیدم گوشیم نیس آسانسور اومد
رایان :خانم آسانسور اومد نمیاین
رونا:تو برو من گوشیمو جا گزاشتم
رایان:باشه خانم
رونا:فردا میبینمت
رایان:همچنین
رفتم اتاقم گوشیمو برداشتم و رفتم بیرون آسانسور رو زدم که تهیونگ هم اومد کنارم وایساد
ته:تونستی شرکت رو پیدا کنی تبریک میگم
رونا:خب کار هرکسی نبود ولی من تونستم
ته:واقعا اعتماد بنفس عجیبی داری
رونا:من فقط واقعیت رو میگم
ته: نه بابا
رونا:آره مامان
انگار داشت میخندید ولی نشون نمیداد
آسانسور اومد سوار شدیم رفتیم پایین تهیونگ نشست تو ماشین منم عقب نشستم
ته:چیکار میکنی
رونا:چیکار میکنم
ته:مگه من راننده شخصیتم عقب میشینی
رونا:وا چیه مگه خب
ته:دیوونه
رونا:خودتی
ته:زرد انبو
رونا:زرد انبو دوست دخترته
ته:مگه تو دوست دختر منو دیدی
رونا:نع ولی حسم میگه
ته:ای توهم با این حست
رونا:نه حس تو خوبه
دیگه حرفی نزدیم و رفتیم خونه هرکی رفت اتاق خودش لباسم رو عوض کردم اییییی خدا چقد خسته شدما موهامو شونه شدم گیس بافتم و رفتم پایین تو آشپزخونه غذا درست کردم
رونا:تهیونگگگگگگ بیا غذاااااااا
ته:اومدم
اومد پایین و یه قاشق غذا خورد
ته:چرا اینجوریه
رونا:چجوریه
ته:بدمزست
رونا:خیلی هم خوشمزس تو سلیقه نداری
مردک بد سلیقه غذا به این خوشمزگی رو میگه بد مزه چند مین بعد غذاش تموم شد
رونا:حالا خوبه بد مزه بود تا تهش خوردی
ته:مجبور شدم گفتم دور نریزی
رونا:آره جون عمت
ته:هییی به عمم توهین نکن من عمم رو دوس دارم
رونا:خب عموت
ته:عموم مرده
رونا:خالت
ته:خاله ندارم
رونا:داییت خب
ته:نوچ داییمم چند ساله گم و گور شده پیداش نیس
رونا:عی بابا تو که هیچی نداری
ته:نه که تو داری
رونا:پس چی من هم عمه و عمو. دارم هم خاله و دایی
ته:ماشالا
رونا:آره خیلی هم دوسشون دارم البته بعضی بچه هاشون رومخن
ته:مثلا
رونا:مثلا فیلیکس بچه که بودیم بازی میکردیم مثلا اون قاتل بود من پلیس منو واقعنی هل داد توی آب منم از خیس شدن یهویی متنفرم یا بهتره بگیم فوبیا آب دارم تا الان چند بار منو خواسته بکشه ولی زنده موندم
ته:😂عجب منم ار آب بدم میاد
رونا:واقعااااا چه عجیب اولین نقطه مشترکمونه
ته:اوهوم
رونا:خب دیگه بریم بخوابیم من خوابم میاد
ته:باشه
رفتیم اتاق خودمون روتین پوستی انجام دادم خواستم بخوابم که انگار موش دیدم
رونا:جیغ بنفش
بدون در زدن رفتم اتاق تهیونگ
رونا:تهیونگگگگگ م.من داشتم آب میخوردم یهو موش دیدم خیلی بزرک بود تروخدا بگیرشش الان میاد وایییی ک..../سریع و نترس
که یهو..........
خماری😈😂
۵.۲k
۳۰ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.