اربابمن
#ارباب-من
part : ۲۶
رفتم در اتاقش رو باز کردم
دیدم که یوری .....
غرق خون افتاده روی زمین
شوکه شده بودی
و نفهمیده بودی که این اتفاق چجوری افتاده بود ،
بهت زده داشتی به یوری نگاه میکردی و یوری داشت میخندید
اون ممکن بود که با نقشه ای که توی ذهنش بود زندگیت رو نابود کنه
به دور و برت نگاه کردی
همچی شکسته شده بود
و اون فقط با یه تیکه شیشه زندگیتو تموم کرد
رفتی سمتش تا کمکش کنی
فکرای عجیبی توی ذهنت بود ، و از یه طرفی مجبور نبودی کمکش کنی
و از طرف دیگه هم مجبور بودی
رفتی سمتش و جلوش نشستی
و گفتی :
ات : بلند شو باید بریم بیمارستان
یوری خنده ی بلندی کرد و به چشمات زل زد :
یوری : خانم کیم ات ، زندگیتو تموم میکنم کاری میکنم که از اینکه به کوک نزدیک شدی پشیمون بشی و زندگیتو سیاه میکنم
ات داشت با چشمای ترسیده و نگران به یوری نگاه میکرد
از ترسش داشت میلرزید
یعنی اون داشت چه صحنه هایی رو توی ذهنش و واقعیت تماشا میکرد ؟
قرار بود که با این کار یوری چه اتفاقی برای زندگیش بیوفته ؟
یوری : چیشده ترسیدی ؟ قراره بیشتر از این هم بترسی
که یهو یوری از هوش میره و ات سری میزارتش روی پشتش
و میره سمت در که ......
فیکا به صورت منظم داخل این چنل قرار میگیره:
https://wisgoon.com/jkkooojwbx
نویسنده : kim lora
چنل ناناصمون :https://wisgoon.com/kookjbcusbak
part : ۲۶
رفتم در اتاقش رو باز کردم
دیدم که یوری .....
غرق خون افتاده روی زمین
شوکه شده بودی
و نفهمیده بودی که این اتفاق چجوری افتاده بود ،
بهت زده داشتی به یوری نگاه میکردی و یوری داشت میخندید
اون ممکن بود که با نقشه ای که توی ذهنش بود زندگیت رو نابود کنه
به دور و برت نگاه کردی
همچی شکسته شده بود
و اون فقط با یه تیکه شیشه زندگیتو تموم کرد
رفتی سمتش تا کمکش کنی
فکرای عجیبی توی ذهنت بود ، و از یه طرفی مجبور نبودی کمکش کنی
و از طرف دیگه هم مجبور بودی
رفتی سمتش و جلوش نشستی
و گفتی :
ات : بلند شو باید بریم بیمارستان
یوری خنده ی بلندی کرد و به چشمات زل زد :
یوری : خانم کیم ات ، زندگیتو تموم میکنم کاری میکنم که از اینکه به کوک نزدیک شدی پشیمون بشی و زندگیتو سیاه میکنم
ات داشت با چشمای ترسیده و نگران به یوری نگاه میکرد
از ترسش داشت میلرزید
یعنی اون داشت چه صحنه هایی رو توی ذهنش و واقعیت تماشا میکرد ؟
قرار بود که با این کار یوری چه اتفاقی برای زندگیش بیوفته ؟
یوری : چیشده ترسیدی ؟ قراره بیشتر از این هم بترسی
که یهو یوری از هوش میره و ات سری میزارتش روی پشتش
و میره سمت در که ......
فیکا به صورت منظم داخل این چنل قرار میگیره:
https://wisgoon.com/jkkooojwbx
نویسنده : kim lora
چنل ناناصمون :https://wisgoon.com/kookjbcusbak
- ۵.۳k
- ۲۸ فروردین ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط