اربابمن

#ارباب-من
part : ۲۷

یوری : چیشده ترسیدی ؟ قراره بیشتر از این هم بترسی که یهو یوری از هوش میره و ات سری میزارتش روی پشتش

و میره سمت در که ......
یهو در باز میشه

کسی که در رو باز کرده بود کوک بود ، ات دستاش خو//نی بود
همینجور یوری
یوری که تمام لباس هاش و بدنش غرق خو//ن شده بود
کوک چشماش چهارتا شده بود

ات همینجوری نگران و بهت زده داشت به کوک نگاه میکرد که کوک لب زد و گفت :

کوک : آت ..... اینجا چخبره ( با کمی داد )

ات میوفته زمین همینطور یوری
ات لب باز میکنه و میگه :

ات : من ..... من کاری باهاش نکردم ( با بغض )
کوک : پس چجوری اینطور شد ؟؟ ( با داد )

ات : داشتم آشپزی میکرد که یهو .... یهو صدای شکسته شدن وسایل اومد رفتم اتاق یوری بعدش دیدم ....

یوری حرف ات رو قط کرد ، اون بهوش اومده بود

آیا یوری بهوش اومده بود یا خودشو زده بود به بیهوشی ؟
چه کسی از اون خبر داشت ؟؟

یوری : ک.... کوک ؟؟

کوک با تعجب داشت به یوری و ات نگاه میکرد
اون فقط ... فقط نمیدونست که کار چه کسی بود

اون نه میخواست حرفای ات رو قبول کنه و نه میخواست حرفای ات رو ول کنه

ولی به یوری هم اعتماد نداشت
چه کسی میدونه
شاید این سری حق با یوری بود
یا حتی شایدم حق با ات بود ، ولی این دوراهی خیلی سختی بود

کوک مشست به طرف ات و دستای غرق خو//ن آت رو به اغوش گرفت

اشکای آت گونه هاش رو خیس کرده بود
کوک با دستاش اشک های ات رو پاک کرد و مانع ریزش اونها
روی صورت زیبای ات شد

کوک : نترس ات باشه ، من کنارتم
ات بدنش داشت میلرزید ولی با این

حرف کوک دیگه بدنش نمیلرزید
مثل اینکه حرفای کوک یکاری کرد که احساس امنیت کنه

ات سرشو تکون داد و کوک هم رفت به سمت یوری که دید .....

فیکا به صورت منظم داخل این چنل قرار میگیره:
https://wisgoon.com/jkkooojwbx

نویسنده : kim lora
چنل ناناصمون :https://wisgoon.com/kookjbcusbak
دیدگاه ها (۲)

#ارباب-من part : ۲۸ ات سرشو تکون داد و کوک هم رفت به سمت یور...

#ارباب-من part : ۲۹ات : شما دارین چی میگین من کاری نکردم کیم...

#ارباب-منpart : ۲۶رفتم در اتاقش رو باز کردم دیدم که یوری ......

#ارباب-منpart : ۲۵ولی وقتی که چرخیدی به سمت عقب نظرت عوض شد ...

𝐀 𝐒𝐭𝐫𝐚𝐧𝐠𝐞𝐫 𝐂𝐚𝐥𝐥𝐞𝐝 𝐚 𝐅𝐫𝐢𝐞𝐧𝐝𝐏𝐚𝐫𝐭𝟑𝟏ات خشکش زده بود. نمی‌دونست ب...

عشق چیز خوبیه پارت ۱۰ویو کوکوقتی دیدم ات نیست به بادریگاردا ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط