اربابمن
#ارباب-من
part : ۲۸
ات سرشو تکون داد و کوک هم رفت به سمت یوری که دید .....
یوری دوباره بیهوش بود ، بلندش کرد و کولش کرد و رفتن به سمت ماشین
کوک : ات تو نیا
ات : نه..... نه میام
کوک : بهت گفتم نیا ، همینجا بمون ، برو اتاق رو تمیز کن ، خودتو مشغول کن تا ما بیایم
ات سرشو به عنوان رضایت مندی به سمت پایین تکون داد
و رفت به سمت خونه و در رو بست و به پشت در تکیه داد
توی ذهنش افکار بدی میگذشت ، فکرای عجیبی به سرش میزدن
مثلا اینکه ، اگه یوری بمی//ره چی ؟
چه کسی رو مقصر میدونن ؟؟
ات یا یوری ؟ یا شادم کوک
کسی میتونست جواب این سوالات رو بده ؟
ات به سمت اتاق یوری رفت
کل اتاقش و کف زمین اتاق یوری پر خو//ن بود
بوی خو//ن کل اتاق رو فرا گرفته بود
ات یه سطل پر اب به همراه چند تا دستمال اورد
و شروع کرد به تمیز کردن اتاق
《 ویو ۱ ساعت بعد 》
ات دیگه تقریبا کار هاش تموم شده بود
ولی هنوز نگران بود ، گوشیش رو برداشت و به کوک زنگ زد
《 مکالمه ی ات با کوک 》
کوک : الو ، ات ؟
ات : بله ، کوک چی شده ؟ حالش خوبه ؟؟ بخدا من کاری نکردم خودش کرد تقصیر من نیست
کوک : اروم باش هیچ چیزی نیست ، دارن دستشو بخیه میزنن حالش خوبه میدونم که تو کاری نکردی قبولت دارم
ات : هوم ، باشه
کوک : ما تا ۱ ساعت دیگه میایم خونه کاری نداری ؟
ات : نه ، خداحافظ
کوک : خداحافظ
سردرگم بودی ، ولی خب وقتی حرفای کوک رو شنیدی حالت بهتر شد
رفتی و نشستی روی مبل و سعی کردی افکارتو جمع کنی
《 ویو ۳۰ مین بعد 》
زنگ در خورده شد ،
و به سمت در رفتی ، و در رو باز کردی
اونا خانواده ی یوری بودن
پدرش اومد داخل و یقه لباستو گرفت
و چسبوندت به دیوار
کیم یوشی : تو چه غلطی کردی دختره ی هر//زه
ات : شما دارین چی میگین من کاری نکردم
کیم یوشی : مگه تو ........
فیکا به صورت منظم داخل این چنل قرار میگیره:
https://wisgoon.com/jkkooojwbx
نویسنده : kim lora
چنل ناناصمون :https://wisgoon.com/kookjbcusbak
part : ۲۸
ات سرشو تکون داد و کوک هم رفت به سمت یوری که دید .....
یوری دوباره بیهوش بود ، بلندش کرد و کولش کرد و رفتن به سمت ماشین
کوک : ات تو نیا
ات : نه..... نه میام
کوک : بهت گفتم نیا ، همینجا بمون ، برو اتاق رو تمیز کن ، خودتو مشغول کن تا ما بیایم
ات سرشو به عنوان رضایت مندی به سمت پایین تکون داد
و رفت به سمت خونه و در رو بست و به پشت در تکیه داد
توی ذهنش افکار بدی میگذشت ، فکرای عجیبی به سرش میزدن
مثلا اینکه ، اگه یوری بمی//ره چی ؟
چه کسی رو مقصر میدونن ؟؟
ات یا یوری ؟ یا شادم کوک
کسی میتونست جواب این سوالات رو بده ؟
ات به سمت اتاق یوری رفت
کل اتاقش و کف زمین اتاق یوری پر خو//ن بود
بوی خو//ن کل اتاق رو فرا گرفته بود
ات یه سطل پر اب به همراه چند تا دستمال اورد
و شروع کرد به تمیز کردن اتاق
《 ویو ۱ ساعت بعد 》
ات دیگه تقریبا کار هاش تموم شده بود
ولی هنوز نگران بود ، گوشیش رو برداشت و به کوک زنگ زد
《 مکالمه ی ات با کوک 》
کوک : الو ، ات ؟
ات : بله ، کوک چی شده ؟ حالش خوبه ؟؟ بخدا من کاری نکردم خودش کرد تقصیر من نیست
کوک : اروم باش هیچ چیزی نیست ، دارن دستشو بخیه میزنن حالش خوبه میدونم که تو کاری نکردی قبولت دارم
ات : هوم ، باشه
کوک : ما تا ۱ ساعت دیگه میایم خونه کاری نداری ؟
ات : نه ، خداحافظ
کوک : خداحافظ
سردرگم بودی ، ولی خب وقتی حرفای کوک رو شنیدی حالت بهتر شد
رفتی و نشستی روی مبل و سعی کردی افکارتو جمع کنی
《 ویو ۳۰ مین بعد 》
زنگ در خورده شد ،
و به سمت در رفتی ، و در رو باز کردی
اونا خانواده ی یوری بودن
پدرش اومد داخل و یقه لباستو گرفت
و چسبوندت به دیوار
کیم یوشی : تو چه غلطی کردی دختره ی هر//زه
ات : شما دارین چی میگین من کاری نکردم
کیم یوشی : مگه تو ........
فیکا به صورت منظم داخل این چنل قرار میگیره:
https://wisgoon.com/jkkooojwbx
نویسنده : kim lora
چنل ناناصمون :https://wisgoon.com/kookjbcusbak
- ۵.۵k
- ۲۸ فروردین ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۳)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط