خرید های سوال یی

خرید های سوال یی👆👆👆👆
رمان توسط قلب تو ذوب شدم (اکسو)
part17
.........نزدیک و نزدیک .
☆سلام .من اومدم:)
دوتایی تو همون حالت
بهش نگاه کردیم:/
☆مثل اینکه بد موقع
مزاحم شدم .من میرم
اون اتاق راحت باشین
و کارتون و بکنین :/
از زیر دستش اومدم
بیرون و گفتم :
- گند زدیم
منو به دیوار چسبوند
و گفت:
- محاله بذارم بدون
کیس بری .
با خنده لباشو بوس کردم
و شیومین اومد کنار و
گذاشت برم .
تو همون حالت مونده
بود .
انگار که تو شوک بود .
آروم با خنده از پشت
سر زدم رو شونش و
گفتم:
- نمی‌خوای بیای؟رفتم ها.(با خنده)
داشتم میرفتم که دستمو
کشید و منو به دیوار چسبوند.
+ کم بود .
لبهاش رو گذاشت روی لبهام
و بعد از یه بوسه طولانی
گفت:
+من دوست ندارم به
خودت بخاطر من
آسیب بزنی.
- اما من که به خودم
آسیب نزدم فقط
داشتم تمرین میکردم .
صبح
سوال یی ویو:
امروز استرس زیادی
دارم .خدا کنه گند نزنم.
دوش میگیرم .
سان می میاد تو اتاق و میگه:
(بچه ها علامت سان می¢)
¢نمیخوای بری خرید ؟
- نه برای چی ؟
¢برای تولد و خریدن لباس.
- ااااا آره باید یه جوری برم که نفهمه.
☆♡کمک میخوای؟
- اوم
♡من شیومین رو
میبرم تا با هم بهم
کمک کنه غذا درست
کنیم .
-¢عالیه
زود حاضر میشم .
بکهیون منو زیر
کاش میگیره و با هم زود
از خونه می‌زنیم بیرون.
میخواستم سوار ماشین
بشم که دیدم یه ماشین
دیگه بوق زد.
=بپر بالا
با خنده سوار ماشین
میشم .
- هوفف .....مرسی.
¥تاداااااا:)
- وایی خدا .قلبم اومد تو
دهنم .اینو برای چی با
خودت آوردی ؟:/
=ایشون سلیقه خوبی
داره تو خرید کردن؛)
- باشه .مرسی.
=خواهش
رسیدیم فروشگاه
¥بیا ببین این خوبه ؟
پیراهن خوشگلی بود.
طلایی رنگ اکلیلی.
- اوهوم.خوبه
رفتیم کفش فروشی
و از کفش فروشی یه
بوت گرفتم .
- وایی خدا خسته شدم.
¥نظرت چیه بریم غذا
بخوریم ؟
- اوم .خوبه .
نشستیم
¥میخواستم یه چیزی بهت بگم.
- هوم؟بگو.
¥ببین .شیومین تا حالا خیلی
سختی کشیده.میدونم خیلی
دوستت داره .تو که عشقش
هستی نباید بذاری حتی یه
لحظه ناراحت بشه.خب؟
- معلومه که نمی‌ذارم.
رامیون خوردیم و از رستوران
اومدیم بیرون.
- بریم کادو بخریم.
¥ترو خدا.من خسته شدم.
- بیا دیگه غر غر نکن.
هدیه هم گردنبند دو
تیکه خریدیم .
¥وای خدا چقدر خسته
شدم.
کای اومد دنبالمون.
¥آخیش تموم شد.
=نخیر تموم نشد............
این داستان ادامه دارد.........🌹
دیدگاه ها (۰)

رمان توسط قلب تو ذوب شدم (اکسو)part18.......فقط کار تو تموم ...

رمان توسط قلب تو ذوب شدم (اکسو)part19.....‌..کردم.خیلی خسته ...

رمان توسط قلب تو ذوب شدم(اکسو)part16........می‌تونه جذاب باش...

رمان توسط قلب تو ذوب شدم (اکسو) part15.....+خب نه منظورم این...

قهوه تلخ پارت ۳۶ویو دازای چویا رو رسوندیم ، رفتیم خونه . وار...

همیشگی من

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط