رمان توسط قلب تو ذوب شدم (اکسو)
رمان توسط قلب تو ذوب شدم (اکسو)
part18
.......فقط کار تو تموم شد.
÷باید میکاپتو انجام بدی .
- ترو خدا....من خسته
شدم.
=امشب بهترین شبه:)
رفتیم پیش میکاپ
آرتیستمون و میکاپ
آرتیست موهامو شنیون
کرد و میکاپم کرد.
شب
وارد سالن شدم.
واو شیومین چه خوشتیپ
شده:)
واه خدا
&قراره خیلی
سورپرایز بشه:)
# وایی خدا.
طاقت ندارم.
€میترکونی ها.
- اوم.
همه گی دستامونو
گذاشتیم روی هم
و گفتیم (علامت
همه گی _)
_ اکسو _ اکسو
_ ام سی ال _هو!
رفتم روی صحنه
و نفس عمیقی کشیدم.
برق ها خاموش شد
و یک نور به سمتم
روشن شد .
همه نگاه ها به سمتم
جلب شد .
نگاهی به همه اعضا
کردم .به دوستام به
رفیقام به اعضای
گروه .
به کای به سهون به
بکهیون به دی او
به چانیول به سوهو
به چن به لی و آخر
از همه شیومین .
همشون با امید بهم
نگاه میکردن .
شروع کردم به گیتار
زدن و خوندن آهنگ :
مثل نور خورشید تابیدی به صورتم
گرما بخش بودی و میخواستم
این نور رو بیشتر جذب کنم
این گرما رو بیشتر و بیشتر میخواستم
تا جایی که این گرما رسید به قلبم
تپش قلبم و بیشتر و بیشتر کرد
عشق مثل نور خورشید میمونه
او او اوووو اوه
تپش قلب آدمو بیشتر میکنه
او او اوووو اوه
گرمایش آرامش بخش
او او اوووو اوه
عشق مثل نور خورشید میمونه
او او اوووو اوه
تپش قلب آدمو بیشتر میکنه
او او اوووو اوه
گرماش آرامش بخشه
او او اوووو اوه
یهو برقا ترکید .
همه جیغ کشیدن.
منم از شدت ترس
پاهام شل شد
و گیتار از دستم
افتاد روی زمین.
دستهام می لرزید .
یهو دیدم یکی بدو
بدو با نور گوشی
داره میاد سمتم .
+خوبی؟حالت خوبه؟
افتاده بودم یه تته پته
-اوه.ق..ل..ب..م ...ر...ی..خ..ت.
+دستمو بگیر .
دستشو گرفتم و از
جام بلند شدم.
آروم آروم داشتیم
از پله ها میومدیم
پایین که پام پیچ خورد
و افتادم .
براید استایل بغلم
کرد و گفت:
+زانوت زخم شده .
دستامو در گردنش حلقه .......
این داستان ادامه دارد........🌹
part18
.......فقط کار تو تموم شد.
÷باید میکاپتو انجام بدی .
- ترو خدا....من خسته
شدم.
=امشب بهترین شبه:)
رفتیم پیش میکاپ
آرتیستمون و میکاپ
آرتیست موهامو شنیون
کرد و میکاپم کرد.
شب
وارد سالن شدم.
واو شیومین چه خوشتیپ
شده:)
واه خدا
&قراره خیلی
سورپرایز بشه:)
# وایی خدا.
طاقت ندارم.
€میترکونی ها.
- اوم.
همه گی دستامونو
گذاشتیم روی هم
و گفتیم (علامت
همه گی _)
_ اکسو _ اکسو
_ ام سی ال _هو!
رفتم روی صحنه
و نفس عمیقی کشیدم.
برق ها خاموش شد
و یک نور به سمتم
روشن شد .
همه نگاه ها به سمتم
جلب شد .
نگاهی به همه اعضا
کردم .به دوستام به
رفیقام به اعضای
گروه .
به کای به سهون به
بکهیون به دی او
به چانیول به سوهو
به چن به لی و آخر
از همه شیومین .
همشون با امید بهم
نگاه میکردن .
شروع کردم به گیتار
زدن و خوندن آهنگ :
مثل نور خورشید تابیدی به صورتم
گرما بخش بودی و میخواستم
این نور رو بیشتر جذب کنم
این گرما رو بیشتر و بیشتر میخواستم
تا جایی که این گرما رسید به قلبم
تپش قلبم و بیشتر و بیشتر کرد
عشق مثل نور خورشید میمونه
او او اوووو اوه
تپش قلب آدمو بیشتر میکنه
او او اوووو اوه
گرمایش آرامش بخش
او او اوووو اوه
عشق مثل نور خورشید میمونه
او او اوووو اوه
تپش قلب آدمو بیشتر میکنه
او او اوووو اوه
گرماش آرامش بخشه
او او اوووو اوه
یهو برقا ترکید .
همه جیغ کشیدن.
منم از شدت ترس
پاهام شل شد
و گیتار از دستم
افتاد روی زمین.
دستهام می لرزید .
یهو دیدم یکی بدو
بدو با نور گوشی
داره میاد سمتم .
+خوبی؟حالت خوبه؟
افتاده بودم یه تته پته
-اوه.ق..ل..ب..م ...ر...ی..خ..ت.
+دستمو بگیر .
دستشو گرفتم و از
جام بلند شدم.
آروم آروم داشتیم
از پله ها میومدیم
پایین که پام پیچ خورد
و افتادم .
براید استایل بغلم
کرد و گفت:
+زانوت زخم شده .
دستامو در گردنش حلقه .......
این داستان ادامه دارد........🌹
۲.۵k
۰۶ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.