یخ زده اند انگار... روزهای کهنه من
یخ زده اند انگار... روزهای کهنه من
یا که از یاد رفته اند ... همه آغازهای من
ای آغاز فخر گرفته و ای تنهایی مبهوت
تو از کدامین قصه افتادی ، با کدامین اشتباه آمدی
تو ای وسعت ماتم گرفته من
زیر کدامین آسمان ایستاده ای
با این سراسر اندوه داستان که را می گویی
ای همنام من با کدامین آشنا هم صدایی
پشت این فرداها پراست ازنامردمی
پر است از بی مهری
تو ای همه تنهایی من
دست کدامین خوب را گرفته ای ...
یا که از یاد رفته اند ... همه آغازهای من
ای آغاز فخر گرفته و ای تنهایی مبهوت
تو از کدامین قصه افتادی ، با کدامین اشتباه آمدی
تو ای وسعت ماتم گرفته من
زیر کدامین آسمان ایستاده ای
با این سراسر اندوه داستان که را می گویی
ای همنام من با کدامین آشنا هم صدایی
پشت این فرداها پراست ازنامردمی
پر است از بی مهری
تو ای همه تنهایی من
دست کدامین خوب را گرفته ای ...
۷۵۵
۰۴ اردیبهشت ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.