ته ویو
ته ویو
ته: مادر بزرگ ....( اتفاقای کوچیک که ب شما ربط نداره، )..
م/ب: اومم لشکال نداره
ته: اها راستی
م/ب: هوم
ته: عمو ته یانگ
م ب: چی
ته: دخترش امده ایران
م ب : واقعا کحاس باش حرف زدی دیدیش؟
ته: خب اند دفترم ولی باش انچتاتی حرف تزدم گفتم بره تا شما نیومدی پیداش نشه
مب : چی.. پسرههه احمق میدونی چتد سال منتظر این لحظه بودم برو پیداش کن سری
ته: اخه چرا
با عصا زد تو سرم
ت: اییی
مب : برو پیداش کن قبل پیدا کردنش ببینمت کشتمتت بدوووووو
ته: چش میرم
از اتاق هارج شدم و دنبال اون دختر گشتم
مب: بالاخره ب خونت بر گشتی
ویو ته
رفتم سمت گاراج
* بچه ها تهیونگ مافیا بودنو از گاراج شروع کرده الان برا خودش ی نرکز داره ولی چون اسم ب ذهنش نرسید میگه گاراج*
ته: جونگ کوککککک( داد بی اعصاب بر گشت ب مود اصلیش)
کو: هاا
ته: مین ات تازه ب کره برگشتهه و چند بار تا شرکت امدههه همه جارو دنبالش بگردو بمخبرر بده( داد)
کوک: اوکی
ته: زود
کوک: خاببب
ویو ته
الان تو این وضع باید پیداش کنمممم اخههه همیشه جلو چشممه الان کجاسس
ویو ات
ی هفته گزشته و من دیگه پولی ندارم تا اخر ماه موندهه غرورم اجازه نمیده زودتر بگیرم
صدای در امد
ات: بله
_:خانم مین ات سورت حصاب این هفته رو اوردم
درو باز کردم
این هفته رو دادم ولی برای روزم وقت پول نداشتم
_: خانم امشب چی امشبو حصاب نکنید نمیتونید بمونید
ات: اومم من وسایلمو تا ی ساعت دیگه جمع میکنم
_: لطفا کلیدو ب صندوق تحویل بیید
ات: باشه فعلا
امدم و وسایلمو جمع کردم
وی ته
ی هفتس میگردم در روز صد بار میدیدمش الان مردههه کجاسسس
بارون شدیدی میومد خیابونا تاریک بود
ویو ات
از هتل خارج شدم
اسمون بحالم زار نیزنههه چرا انقدر بارون شدیدی شد
بدفعه ی دچرخه خور بامو رف همه وسایلم پخش زمین شد زیر بارون خیس خالی شده بودم
وی ته
پشت چراغ قرمز بودم که اون ور خیابون ی دختر با لباسای خیس و وسایل بهم ریخته پاچیده وسعت خیابون داشت جمشون میکرد
ته: ای بد بخت .... چی اون اتهه
ته: مادر بزرگ ....( اتفاقای کوچیک که ب شما ربط نداره، )..
م/ب: اومم لشکال نداره
ته: اها راستی
م/ب: هوم
ته: عمو ته یانگ
م ب: چی
ته: دخترش امده ایران
م ب : واقعا کحاس باش حرف زدی دیدیش؟
ته: خب اند دفترم ولی باش انچتاتی حرف تزدم گفتم بره تا شما نیومدی پیداش نشه
مب : چی.. پسرههه احمق میدونی چتد سال منتظر این لحظه بودم برو پیداش کن سری
ته: اخه چرا
با عصا زد تو سرم
ت: اییی
مب : برو پیداش کن قبل پیدا کردنش ببینمت کشتمتت بدوووووو
ته: چش میرم
از اتاق هارج شدم و دنبال اون دختر گشتم
مب: بالاخره ب خونت بر گشتی
ویو ته
رفتم سمت گاراج
* بچه ها تهیونگ مافیا بودنو از گاراج شروع کرده الان برا خودش ی نرکز داره ولی چون اسم ب ذهنش نرسید میگه گاراج*
ته: جونگ کوککککک( داد بی اعصاب بر گشت ب مود اصلیش)
کو: هاا
ته: مین ات تازه ب کره برگشتهه و چند بار تا شرکت امدههه همه جارو دنبالش بگردو بمخبرر بده( داد)
کوک: اوکی
ته: زود
کوک: خاببب
ویو ته
الان تو این وضع باید پیداش کنمممم اخههه همیشه جلو چشممه الان کجاسس
ویو ات
ی هفته گزشته و من دیگه پولی ندارم تا اخر ماه موندهه غرورم اجازه نمیده زودتر بگیرم
صدای در امد
ات: بله
_:خانم مین ات سورت حصاب این هفته رو اوردم
درو باز کردم
این هفته رو دادم ولی برای روزم وقت پول نداشتم
_: خانم امشب چی امشبو حصاب نکنید نمیتونید بمونید
ات: اومم من وسایلمو تا ی ساعت دیگه جمع میکنم
_: لطفا کلیدو ب صندوق تحویل بیید
ات: باشه فعلا
امدم و وسایلمو جمع کردم
وی ته
ی هفتس میگردم در روز صد بار میدیدمش الان مردههه کجاسسس
بارون شدیدی میومد خیابونا تاریک بود
ویو ات
از هتل خارج شدم
اسمون بحالم زار نیزنههه چرا انقدر بارون شدیدی شد
بدفعه ی دچرخه خور بامو رف همه وسایلم پخش زمین شد زیر بارون خیس خالی شده بودم
وی ته
پشت چراغ قرمز بودم که اون ور خیابون ی دختر با لباسای خیس و وسایل بهم ریخته پاچیده وسعت خیابون داشت جمشون میکرد
ته: ای بد بخت .... چی اون اتهه
۱۳.۴k
۲۶ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.