قسمت هفتاد
#قسمت هفتاد
چند مین بعد به یه رستوران رسیدیم
بارون کم شده بود..
رفتیم داخل و بعد از سفارش غذا منتظر بودیم
داشتم با ساالدم بازی میکردم که ستوده صداش و صاف کرد
حتما حرفی داره
سرم و بلند کردم و نگاهش کردم
_ تو این مدتی که شکایتت ادامه داره و طالق نگرفتی از عابربانکت اصال استفاده نکن.
سوالی نگاهش کردم که ادامه داد
_ امیر حسابت و چک میکنه ببینه کجا کارت میکشی و آدرست و در میاره واسه همین میگم
_ پس چیکار کنم ؟ نمیشه که استفاده نکنم ازش
_ من بهت هر چقدر احتیاج داشته باشی میدم
اومدم اعتراض کنم که با دستش اشاره کرد ساکت بشم و ادامه داد
_ فکر کن یه قرضه
_ فکر نه! حتما یه قرضه و بهتون برمیگردونمش
_ باشه
غذاهامون و آوردن و مشغول شدیم..
تیکه ی آخر جوجه ام و خوردم و تکیه دادم به صندلی
ستوده داشت ماستش و میخورد
االن بهترین فرصت بود که ازش سواالم و بپرسم
قاشقش و گذاشت رو میز و خواست بلند بشه که سریع گفتم
_ میشه یه لحظه بشینید؟
سر جاش نشست و نگاهم کرد
_ یه چند تا سوال ازتون داشتم!
دست به سینه شد و با یه حالت جالبی نگاهم کرد که ینی بپرس
هیچ وقت اهل مقدمه چینی نبودم..
چند مین بعد به یه رستوران رسیدیم
بارون کم شده بود..
رفتیم داخل و بعد از سفارش غذا منتظر بودیم
داشتم با ساالدم بازی میکردم که ستوده صداش و صاف کرد
حتما حرفی داره
سرم و بلند کردم و نگاهش کردم
_ تو این مدتی که شکایتت ادامه داره و طالق نگرفتی از عابربانکت اصال استفاده نکن.
سوالی نگاهش کردم که ادامه داد
_ امیر حسابت و چک میکنه ببینه کجا کارت میکشی و آدرست و در میاره واسه همین میگم
_ پس چیکار کنم ؟ نمیشه که استفاده نکنم ازش
_ من بهت هر چقدر احتیاج داشته باشی میدم
اومدم اعتراض کنم که با دستش اشاره کرد ساکت بشم و ادامه داد
_ فکر کن یه قرضه
_ فکر نه! حتما یه قرضه و بهتون برمیگردونمش
_ باشه
غذاهامون و آوردن و مشغول شدیم..
تیکه ی آخر جوجه ام و خوردم و تکیه دادم به صندلی
ستوده داشت ماستش و میخورد
االن بهترین فرصت بود که ازش سواالم و بپرسم
قاشقش و گذاشت رو میز و خواست بلند بشه که سریع گفتم
_ میشه یه لحظه بشینید؟
سر جاش نشست و نگاهم کرد
_ یه چند تا سوال ازتون داشتم!
دست به سینه شد و با یه حالت جالبی نگاهم کرد که ینی بپرس
هیچ وقت اهل مقدمه چینی نبودم..
۲.۲k
۱۸ آبان ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.