پارت یازدهم ~~~~قسمت اول
پارت یازدهم ~~~~قسمت اول
نامجون: جیمین میبینی اعصبانی..گمشو بیرون ببینم چشه..
(جیمین رفت )
وی در حال گریه کردنه **
نامجون : گریه نکن بگو ببینم چی شده
وی : ولم کن میخوام برم......وایسا ببینم کوکی کجا رفت ؟؟؟
نامجون : اون رو یه دفعه مدیر عامل خواست ..اونم رفت
وی : کجا ؟؟..
نامجون : دفتر خودش
وی : دفترش کجاست ؟؟؟
نامجون : از اینجا خیلی دوره
وی : جونگ کوک هم تازه رفت بهش میرسم
نامجون : نه اون ده دقیقه پیش با هواپیما رفت .....
وی : منم باید برم
نامجون: نه کجا میخوای بری امروز مدی عامل میخواد بیاد اینجا
وی : اگه میخواد بیاد اینجا کوکی رو چیکار داره
نامجون : نمیدونم ...ولی میدونم اگه بیاد تو اینجا نباشی از گروه پرتت میکنه بیرون اون موقع دیگه حق نداری ینی نمیزارن کوکی رو ببینی .. وایسا ببینم..
وی : اون اشتباه فکر کرده باید برم.....
نامجون : یه لحضه گوش کن بهم..اگه الان بری دیگه نمیزارن ببینیش ......مگه اصلا تو با کوکی .....
وی : اره ما دوتا همون روز بهم رسیده بودیم اونم بعد از چند ماه و بعد جیمین عوضی .....
شاید بتونم باهاش حرف بزنم...گوشیت رو بده بهش زنگ بزنم ....
نامجون : بیا ولی آخر سر نفهمیدم چی شد
وی : خدایا جواب بده
_________
کوکی : الو نامجون تازه رسیدم ....
وی : هی جونگ کوک تو رو خدا یه لحظه گوش کن
کوکی : چیه ؟
وی : چطوری بهت بگم ....چطوری بهت بگم من بهت خیانت نکردم ...اون اتفاقی بود
کوکی: میتونی بهم ثابت کنی که نمیفهمم چی میبینم.......
وی : باور کن من تازه بهت رسیدم
کوکی : دیگه هیچی بین منو تو نیست ...خوشحالم که زود فهمیدم با چه آدمی سرو کار دارم و باهات نخوابیدم ...
وی : اما......تو دیگه منو دوست نداری ؟
کوکی : هه جالبه میگه منو دو ست نداری .... کیم تیهونگ من ازت متنفرم متنفر
وی: الوو.......الووووو جونگکوک
نامجون : اون قطع کرده...
وی : اون .....اون ازم متنفره(داد میزنه و گریه میکنه ) ازم متنفره ...من دباره باعث شدم اون گریه کنه ..من خودم رو نمی بخشم... نه ....نه اون ازم متنفره
نامجون : آروم باش پسر ...آروم باش
وی : چطور آروم باشم ؟؟؟؟ اون ازم متنفره
نامجون : خواهش میکنم تیهونگ آروم باش ..اشکالی نداره درست میشه
وی : من باید خودم رو تنبیه کنم ...باید خودم رو بکشم ..ولی قبلش اون جیمین رو میکشم
ادامه دارد........
نظربدین برام خیلی مهمه.....
نامجون: جیمین میبینی اعصبانی..گمشو بیرون ببینم چشه..
(جیمین رفت )
وی در حال گریه کردنه **
نامجون : گریه نکن بگو ببینم چی شده
وی : ولم کن میخوام برم......وایسا ببینم کوکی کجا رفت ؟؟؟
نامجون : اون رو یه دفعه مدیر عامل خواست ..اونم رفت
وی : کجا ؟؟..
نامجون : دفتر خودش
وی : دفترش کجاست ؟؟؟
نامجون : از اینجا خیلی دوره
وی : جونگ کوک هم تازه رفت بهش میرسم
نامجون : نه اون ده دقیقه پیش با هواپیما رفت .....
وی : منم باید برم
نامجون: نه کجا میخوای بری امروز مدی عامل میخواد بیاد اینجا
وی : اگه میخواد بیاد اینجا کوکی رو چیکار داره
نامجون : نمیدونم ...ولی میدونم اگه بیاد تو اینجا نباشی از گروه پرتت میکنه بیرون اون موقع دیگه حق نداری ینی نمیزارن کوکی رو ببینی .. وایسا ببینم..
وی : اون اشتباه فکر کرده باید برم.....
نامجون : یه لحضه گوش کن بهم..اگه الان بری دیگه نمیزارن ببینیش ......مگه اصلا تو با کوکی .....
وی : اره ما دوتا همون روز بهم رسیده بودیم اونم بعد از چند ماه و بعد جیمین عوضی .....
شاید بتونم باهاش حرف بزنم...گوشیت رو بده بهش زنگ بزنم ....
نامجون : بیا ولی آخر سر نفهمیدم چی شد
وی : خدایا جواب بده
_________
کوکی : الو نامجون تازه رسیدم ....
وی : هی جونگ کوک تو رو خدا یه لحظه گوش کن
کوکی : چیه ؟
وی : چطوری بهت بگم ....چطوری بهت بگم من بهت خیانت نکردم ...اون اتفاقی بود
کوکی: میتونی بهم ثابت کنی که نمیفهمم چی میبینم.......
وی : باور کن من تازه بهت رسیدم
کوکی : دیگه هیچی بین منو تو نیست ...خوشحالم که زود فهمیدم با چه آدمی سرو کار دارم و باهات نخوابیدم ...
وی : اما......تو دیگه منو دوست نداری ؟
کوکی : هه جالبه میگه منو دو ست نداری .... کیم تیهونگ من ازت متنفرم متنفر
وی: الوو.......الووووو جونگکوک
نامجون : اون قطع کرده...
وی : اون .....اون ازم متنفره(داد میزنه و گریه میکنه ) ازم متنفره ...من دباره باعث شدم اون گریه کنه ..من خودم رو نمی بخشم... نه ....نه اون ازم متنفره
نامجون : آروم باش پسر ...آروم باش
وی : چطور آروم باشم ؟؟؟؟ اون ازم متنفره
نامجون : خواهش میکنم تیهونگ آروم باش ..اشکالی نداره درست میشه
وی : من باید خودم رو تنبیه کنم ...باید خودم رو بکشم ..ولی قبلش اون جیمین رو میکشم
ادامه دارد........
نظربدین برام خیلی مهمه.....
۱۴۱.۹k
۲۱ آبان ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.