🥀فصل دوم پارت 40🥀
🥀فصل دوم پارت 40🥀
سواره ماشین شدن و راهیه خونه شدن
وقتی رسیدن ات از ماشین پیاده شد هیچ نگفت و به سمته در رفت
جیمین : ات انیوپ رو میفرستم وسایلتو برات بیاره
ات که پوشته سرشو بود یه نگاهی خیلی غمگین به جیمین کرد و گفت
ات : باشه
و بدونه حرفه دیگی رفت سمته در خونه مادرش
《《《《《《《《《《《
جیمین تویه اوتاق کارش نشسته بود تویه افکارش فروع رفته بود که با تق در از افکارش بیرون رفت
جیمین : میتونی بیایی
آقا یادتونه که گفته بودم یکی از افرادمون گم شده بود الان اومده میگه باید شما رو ببینه
جیمین : یک بیاد
وقتی همون پسره وارده اوتاق شد و به سمته جیمین رفت جلوش زانو زد
جینین : بگو ببینم با من چیکار داری
آقا پارک جیمین من فهمیدم که ژان ماکاتو کجاست و کیه
جیمین شوکه از صندلیش بلند شد و به طرفه همون پسره رفت
جیمین : از کجا فهمیدی خوب کجاست یعنی چی که کیه
آقای پارک در اصل اون ژان ماکاتو نیست آسمش لی انیوپ و اهله ژاپن نیست الان هم بیرون از شهر تویه ویلاست اونا وقتی فهمیدن که من همه چی رو میدونم منو گرفتن اما ازشون فرار کردم
جیمین در فکر فروع رفته بود سوالتی زیادی تویه زهنش بود یعنی چی که لی انیوپ کدم لی انیوپ اون تتو رویه دسته انیوپ چی بود یعنی ژان ماکاتو که من این همه مدت دنبالش میگشتم انیوپ بود یعنی اون به چان شلیک کرد با دستاش موهایه بلند شو از رویه صورتش کنار زد یعنی خودش بود اوف آخه چرا باید همچین کاری بکنه
جیمین : برو و به هیونجین زنگ بزن که بیاد
چشم آقا
جیمین روبه پنچره وایستاد و دستاشو گذاشت تویه جیبش
《《《《《《《《《 دو روز بعد
هیونجین : چی اون پسره پوفیوز ژان ماکاتویه
هیوجین با صدایه بلند میخندید
جیمین : خفشو هیونجین
هبونجین : باشه خوب باید چیکار کنیم راستش این که کاره راحت یه یه تیر تویه مخش شلیک میکنیم
جیمین تو فکر فروع رفته بود
هیونجین: جیمین نقشیی داری
جیمین : هیونجین ما میتونیم کارخونه موادش کجاست
هیونجین : اون مواد تولید میکنه
جیمین: ا اره ما میتونیم که کجاست بدونه اینکه انیوپ خبر دار بشه افرادمون رو میفرستم که موادشو بدوزده بقیه نقشمو میفهمی بریم تو کارش اون ع*وضی نباید یه پارک جیمین دروغ میگفت اون گولم زد قستش از این کارش چی بود
هیونجین: کی شروع میکنیم
جیمین : فردا
ادامه دارد
سواره ماشین شدن و راهیه خونه شدن
وقتی رسیدن ات از ماشین پیاده شد هیچ نگفت و به سمته در رفت
جیمین : ات انیوپ رو میفرستم وسایلتو برات بیاره
ات که پوشته سرشو بود یه نگاهی خیلی غمگین به جیمین کرد و گفت
ات : باشه
و بدونه حرفه دیگی رفت سمته در خونه مادرش
《《《《《《《《《《《
جیمین تویه اوتاق کارش نشسته بود تویه افکارش فروع رفته بود که با تق در از افکارش بیرون رفت
جیمین : میتونی بیایی
آقا یادتونه که گفته بودم یکی از افرادمون گم شده بود الان اومده میگه باید شما رو ببینه
جیمین : یک بیاد
وقتی همون پسره وارده اوتاق شد و به سمته جیمین رفت جلوش زانو زد
جینین : بگو ببینم با من چیکار داری
آقا پارک جیمین من فهمیدم که ژان ماکاتو کجاست و کیه
جیمین شوکه از صندلیش بلند شد و به طرفه همون پسره رفت
جیمین : از کجا فهمیدی خوب کجاست یعنی چی که کیه
آقای پارک در اصل اون ژان ماکاتو نیست آسمش لی انیوپ و اهله ژاپن نیست الان هم بیرون از شهر تویه ویلاست اونا وقتی فهمیدن که من همه چی رو میدونم منو گرفتن اما ازشون فرار کردم
جیمین در فکر فروع رفته بود سوالتی زیادی تویه زهنش بود یعنی چی که لی انیوپ کدم لی انیوپ اون تتو رویه دسته انیوپ چی بود یعنی ژان ماکاتو که من این همه مدت دنبالش میگشتم انیوپ بود یعنی اون به چان شلیک کرد با دستاش موهایه بلند شو از رویه صورتش کنار زد یعنی خودش بود اوف آخه چرا باید همچین کاری بکنه
جیمین : برو و به هیونجین زنگ بزن که بیاد
چشم آقا
جیمین روبه پنچره وایستاد و دستاشو گذاشت تویه جیبش
《《《《《《《《《 دو روز بعد
هیونجین : چی اون پسره پوفیوز ژان ماکاتویه
هیوجین با صدایه بلند میخندید
جیمین : خفشو هیونجین
هبونجین : باشه خوب باید چیکار کنیم راستش این که کاره راحت یه یه تیر تویه مخش شلیک میکنیم
جیمین تو فکر فروع رفته بود
هیونجین: جیمین نقشیی داری
جیمین : هیونجین ما میتونیم کارخونه موادش کجاست
هیونجین : اون مواد تولید میکنه
جیمین: ا اره ما میتونیم که کجاست بدونه اینکه انیوپ خبر دار بشه افرادمون رو میفرستم که موادشو بدوزده بقیه نقشمو میفهمی بریم تو کارش اون ع*وضی نباید یه پارک جیمین دروغ میگفت اون گولم زد قستش از این کارش چی بود
هیونجین: کی شروع میکنیم
جیمین : فردا
ادامه دارد
۴.۰k
۰۸ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.