پارت هشتم فیک عشق زوری

پارت هشتم فیک عشق زوری:
همین که وارد ماشین شدیم جین دستم رو گرفت و منو سمت خودش کشید
+ چیه؟
- می‌خوام از این زاویه ببینمت،میشه شب پیشم بخوابی؟
جوابی نداشتم که بدم ، آیا آماده بودم ؟
+ بخوابم ؟ منظورت از خواب چیه؟
- اینکه کنارم بخوابی و تا صبح بهت نگاه کنم
ولی من خجالت می‌کشیدم
+فکر نکنم ، خجالت میکشم
- واقعا؟ باشه ( بیفته سرخورده و ناامید)
درسته خیلی برای اینکه بیام خونش زور گفت ولی توی هیچ چیزی اجباری نبود برام
وقتی دیدم ناراحت شد و اصرار نکرد
تو فکر فرو رفتم
با ناراحتی ماشین رو روشن کرد
+میتونم یه سوال بپرسم ؟
- اهوم
+ تا حالا توی رابطه عاشقانه بودی ؟
- نه تا حالا با جنس مخالف رابطه نداشتم ، هیچ نوع رابطه ای
+‌ حتی همکاری ؟
- بله
تصمیمم رو گرفتم
+ قبوله
- چی قبوله........... وای مرسی
واقعیتش رفتار هایی نشون میداد که هیچکی ازش ندیده بود شخصیتش جدی بود و آروم ولی برای من خیلی فراتر از این بود
تصمیم گرفتم ازش این سوال رو بپرسم
+ میگم اوممم........اوم
- چیه؟
+ تو واقعی عاشقمی ؟
- چه سوال عجیبی !
تا الان برات ثابت نشده ؟
+ نه
- چیکار کنم ، ثابت شه؟
+ نمی‌دونم
- باشه
+ من میرم لباسم رو عوض کنم ، برمیگردم
- باشه برو
نمیتونستم لباس بازی رو انتخاب کنم ، ولی نمیتونستم هم با لباس خیلی سختی بخوابم
پس یه لباس خواب که تیشرت و شلوار بود برداشتم
و مسواک زدم و کتابم و گوشیم رو برداشتم و رفتم سمت اتاق
+ میشه بیام تو ؟
- آره ........
فکر نمی‌کردم حرفش ادامه داشته باشه احساس کردم حرفش رو شکستم ولی وقتی درو باز کردم مطمئن شدم حرفش رو شکستم
داشت لباسش رو عوض میکرد
عجب بدنی داشت
+ ببخشید ( ترسیده )
الان میرم بیرون
- آروم باش ، اشکال نداره
خوشت اومد ؟
+ از..... چی ؟
- از چیزی که دیدی
+ می‌خوام درموردش حرف بزنم
ترسیده بودم ، چجوری شب کنار یه مردی میخوابیدم که هر لحظه امکان داشت یکاری بدستم بده
+ من نظرم عوض شد ، می‌خوام توی اتاق خودم بخوابم
- برگرد سمتم، لباس پوشیدم
برگشتم
- چرا ، چیشده ؟
+ همینجوری
- مطمئنی دلیل نداره؟
+ داره ، ولی نمی‌خوام بگم
- کاری کردم ناراحت شدی ؟
+ چجوری میتونم بهت اعتماد کنم و کنارت بخوابم؟
چجوری میتونی امنیتم رو تضمین کنی ؟
میتونی بهش بگی ترس ، یا شایدم حدس
-قول میدم کاریت نداشته باشم
تا وقتی خودت نخوای کاریت ندارم
اون چیزا برای بعد عشقه ، قشنگم
+ باشه
اعتماد کردم بهش ، نمی‌دونم چرا
لباسش بهش میومد
رو تخت خوابیدم و اون هم اومد کنارم و کتابم رو باز کردم که بخونم
- چی میخونی؟
+ کتاب
- کتاب چی خب؟
+ کتاب کتابخانه نیمه شب ( خیلی کتابش قنشگه اگه نخوندین ، پیشنهاد میکنم حتما بخونین)
- اوکی
دیدگاه ها (۱۰)

پارت نهم فیک عشق زوری : داشتم کتابم رو میخوندم که احساس کردم...

پارت دهم فیک عشق زوری : ویو ات: گوشی جین شروع کرد به زنگ خور...

پارت هفتم فیک عشق زوری :ویو نویسنده : دکتر ازشون قطع امید کر...

پارت سیزدهم فیک عشق من آدمه : ؟ چقدر دوستت رو مخه ! موافقم +...

: دختر خاله تهیونگ با صدای بلند خندید و گفت اینو از تو سطل ا...

P¹⁴+ نمی خوای بری عروسی - خوب چی بپوشم+ برو یه لباس درست و ح...

دوست دختر اجاره ای

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط