پارت نهم فیک عشق زوری

پارت نهم فیک عشق زوری :
داشتم کتابم رو میخوندم که احساس کردم یه گرمای اضافه داره به بدنم وارد میشه
و فهمیدم که جین بهم نزدیک شده
وقتی برگشتم دیدم خوابه
و فهمیدم یه عالمه کتاب خوندم پس وقتشه کتاب رو ببندم و بگیرم بخوابم
برگشتم به سمت جین و نگاش کردم
لباش ، ابروهاش ، صورتش ، همه چیش میلی خوشگل بود ، ولی من هنوز هم ازش دلخور بودم
میخواستم بگیرم بخوابم که دیدم جین با دو رفت سمت حموم
نفهمیدم چیشد
با نگرانی رفتم پیشش
و پرسیدم
+ چی شده ؟
- تو چرا بیداری هنوز ؟
خوبم برو تو تخت
+ نه خوب نیستی چی شده؟
- توضیح میدم
از وقتی که از کما بیرون اومدم
هر شب سرگیجه میگیرم و میرم توی حموم و دوش میگیرم ، چون تنها جوری که خوب میشه همینه
+ پس باید بری دکتر
-رفتم و دکتر گفته تا یک سال طبیعیه ولی تو الان نگرانم شدی؟
+ معلومه , فکر میکردم طبیعی نیست ، خداروشکر که طبیعیه
رفتم سمت جین موهاش رو لمس کردم
+ پس دوش بگیر و بیا منم کتاب میخونم تا تو بیای
- ب.....اشه
ویو جین: تا حالا ندیده بودم ات اینجوری برخورد کنه ، قابل تحسین بود ، دوست داشتنی بود ، خیلی تغییر کرده بود
ازش بیشتر خوشم میومد
بیشتر طولش ندادم و دوش گرفتم و رفتم بیرون چون لباسم بیرون بود
وقتی رفتم بیرون دیدم ات خیلی متعجب به بدنم نگاه می‌کنه
ازش عذرخواهی کردم و گفتم لباس هام بیرونه و اون گفت که به خودم میگفتی برات میاوردم اینجوری نیا بیرون
و من باشه ای گفتم
وقت خواب بود و رو به هم خوابیده بودیم ، چشماش رو بست ولی به‌ نگاه کردن بهش ادامه دادم آیا واقعا دختری زیبا تر از ات وجود داشت ؟
مطمئنم نه
چند دقیقه بعد اون هم چشماش رو باز کرد
چشم تو چشم شدیم و بهم خیره بودیم
هم اون خجالت می‌کشید هم من
نمی‌تونستیم بغل کنیم هم رو ولی خیلی دوست داشتیم
چیکار میشد کرد ؟
بالاخره خوابم برد
( صبح )
ویو ات : احساس کردم توی جای گرمی فرو رفتم و خیلی بوی خوبی میداد ، حس پناه داشت
وقتی چشمام رو باز کردم دیدم که توی بغل جینم ، سرم روی سینه جین بود
ویو جین : احساس کردم به موجود کوچولو تو دستام حرکت می‌کنه و چشمام رو باز کردم که فهمیدم اون موجود گرم و نرم و خوشبو آت بود
موهای خوشگلش
دستم رو بردم توی موهاش و نگاش کردم
اون هم بیدار بود ولی هر دو چشمامون رو بسته بودیم
ات فرق کرده بود
همدیگه رو دوست داشتیم
یه عشقی بینمون ایجاد شده بود
و من خیلی خوشحال بودم
باید پا میشدم ولی نمی‌خواستم این صحنه تموم شده
اون هم اصراری نداشت که این لحظه تموم شده ولی گوشیم زنگ خورد و...........
شرط برای پارت بعد :
۴۱۴‌ فالو
۱۲ تا لایک برای پارت قبل همین فیک
لاو یو گایز :)
دیدگاه ها (۹)

پارت دهم فیک عشق زوری : ویو ات: گوشی جین شروع کرد به زنگ خور...

پارت یازدهم فیک عشق زوری : ویو جین : یعنی تصمیمش چی بود ؟ + ...

پارت هشتم فیک عشق زوری: همین که وارد ماشین شدیم جین دستم رو ...

پارت هفتم فیک عشق زوری :ویو نویسنده : دکتر ازشون قطع امید کر...

گل وحشی منپارت ۱ ساعت ۷:۴۰ویو ات حیح امروزم مثل همیشه باید م...

پارت ۱

عشق چیز خوبیه پارت ۱۲ بادیگارد اومد بادیگارد : قربان فهمیدم ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط