نگهبان ( پارت هفتم )
نگهبان ( پارت هفتم )
* ویو ا/ت *
خدا خدا میکردم که نیان این طرف چون اگر منو میدیدن کارم تموم بود!
یکم سرم و آوردم بالا دیدم دوتا پسر بایه دختر دارن کلاس رو میگردن...که من از پشت میز اومدم بیرون...
دختره : یاااا....اون کیهههه؟!!!
یکی پسره: تو این جا چیکار میکنی چاگیا؟
ا/ت : خ...خب! اممم...
گیج شده بودم که باید بهشون چی میگفتم...!
ا/ت : خودتون اینجا چیکار میکنین؟
یکی پسره: به تو چه؟ میخوای کتک بخوری مثل قبلنا ؟! ( نیشخند)
فکر کنم اینا این دختر رو کتک میزدن که خودکشی کنه!
ا/ت : هه..فکر کردی! منم دست کمی از تو ندارم!
دختره : نگاه کی برامون آدم شده( نیشخند ) زدن زیر خنده و این منو عصبی تر میکرد!
ا/ت : بهتون نشون میدم...
یه مشت زدم تو دهن دختره و اون دوتا پسر بهم حمله کردن و منم از خودم دفاع می کردم!
که یکی از پنجره اومد تو !!!!
گیلیلیلیلیییی🎊🗿🎊
* ویو ا/ت *
خدا خدا میکردم که نیان این طرف چون اگر منو میدیدن کارم تموم بود!
یکم سرم و آوردم بالا دیدم دوتا پسر بایه دختر دارن کلاس رو میگردن...که من از پشت میز اومدم بیرون...
دختره : یاااا....اون کیهههه؟!!!
یکی پسره: تو این جا چیکار میکنی چاگیا؟
ا/ت : خ...خب! اممم...
گیج شده بودم که باید بهشون چی میگفتم...!
ا/ت : خودتون اینجا چیکار میکنین؟
یکی پسره: به تو چه؟ میخوای کتک بخوری مثل قبلنا ؟! ( نیشخند)
فکر کنم اینا این دختر رو کتک میزدن که خودکشی کنه!
ا/ت : هه..فکر کردی! منم دست کمی از تو ندارم!
دختره : نگاه کی برامون آدم شده( نیشخند ) زدن زیر خنده و این منو عصبی تر میکرد!
ا/ت : بهتون نشون میدم...
یه مشت زدم تو دهن دختره و اون دوتا پسر بهم حمله کردن و منم از خودم دفاع می کردم!
که یکی از پنجره اومد تو !!!!
گیلیلیلیلیییی🎊🗿🎊
۳۱.۰k
۲۰ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.