نگهبان( پارت هشتم )
نگهبان( پارت هشتم )
* ویو ا/ت *
یهو دیدم بال هاشو باز کرد و بهم گفت بپرم رو کولش!
؟ : بیا...عجله کن...!!!
ا/ت : اومدم!!!!
سریع رفتم رو کولش و اون از پنجره زد بیرون و یکم از مدرسه فاصله گرفتیم که یهو نشست روی یه ساختمون بلند... .
ا/ت : تو کی هستی..؟!
؟ : نگهبانتم...
ا/ت : اوه...پس تویی؟
؟ : ا..آره...خودمم!
ا/ت: پس که اینطور...اسمت چیه؟
؟: بقیه منو کوک صدا میکنن...!
ا/ت : خب...کوک ، میتونی کمکم کنی انگشتر و پیدا کنم؟!
کوک : البته...من برای همین اینجام!
ا/ت : ( خوشحال ) یچیزی!
کوک : چی...؟
ا/ت : چطوری باید برم پایین؟!
کوک : ( نیشخند ) معلومه بپر پایین!
ا/ت : جانننننن؟؟؟؟!!! بپرم پایین؟!!!!
کوک : آره...میگیرمت!
ا/ت : میترسم.!
کوک : ترس نداره که...!
یهو منو پرت کرد پایین و تو هوا و آسمون بودم که اومد گرفتم....
کوک : دیدی گرفتمت؟!
ا/ت : میشه بریم خونه؟
کوک : البته...!
کوک پرواز کرد و تا پنجره خونه برد .
ا/ت: خدافظ...
کوک : فردا میبینمت...!!!
آنقدر خودتونو جر دادید پارت ۸ گذاشتم 🗿🚬
* ویو ا/ت *
یهو دیدم بال هاشو باز کرد و بهم گفت بپرم رو کولش!
؟ : بیا...عجله کن...!!!
ا/ت : اومدم!!!!
سریع رفتم رو کولش و اون از پنجره زد بیرون و یکم از مدرسه فاصله گرفتیم که یهو نشست روی یه ساختمون بلند... .
ا/ت : تو کی هستی..؟!
؟ : نگهبانتم...
ا/ت : اوه...پس تویی؟
؟ : ا..آره...خودمم!
ا/ت: پس که اینطور...اسمت چیه؟
؟: بقیه منو کوک صدا میکنن...!
ا/ت : خب...کوک ، میتونی کمکم کنی انگشتر و پیدا کنم؟!
کوک : البته...من برای همین اینجام!
ا/ت : ( خوشحال ) یچیزی!
کوک : چی...؟
ا/ت : چطوری باید برم پایین؟!
کوک : ( نیشخند ) معلومه بپر پایین!
ا/ت : جانننننن؟؟؟؟!!! بپرم پایین؟!!!!
کوک : آره...میگیرمت!
ا/ت : میترسم.!
کوک : ترس نداره که...!
یهو منو پرت کرد پایین و تو هوا و آسمون بودم که اومد گرفتم....
کوک : دیدی گرفتمت؟!
ا/ت : میشه بریم خونه؟
کوک : البته...!
کوک پرواز کرد و تا پنجره خونه برد .
ا/ت: خدافظ...
کوک : فردا میبینمت...!!!
آنقدر خودتونو جر دادید پارت ۸ گذاشتم 🗿🚬
۸۳.۶k
۲۰ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.