عشق بیرحمانه

عشق بی‌رحمانه
Part 18
ات: جیهوپ.. دیدی.. دیدی عشقم رو ازم‌گرفتن.. دیدی؟(با بغض)
جیهوپ: بغض نکن..
ماریا یهو اومد
ماریا: ات.. خوبی؟
ات: خوبم.. برو..
ماریا: ات..
ماریا: جیهوپ.. میشه یه لحظه تنهامون بزاری؟
جیهوپ: باشه مشکلی نیست
جیهوپ‌رفت
ماریا: ات... تو داری خودتو داغون میکنی
ات: نبینی عشق رو ازم‌گرفتن؟ انتظار داری بخندم؟(اشک)
ماریا:گریه نکن..
ات: نمیتونم
ماریا ات رو بغل کرد
یهو جونگکوک اومد داخل
جونگکوک: ماریا.. بیا میخوایم عکس بگیریم
ات رو دید که داشت گریه میکرد
ات روشو اونور کرد و اشک هاش رو سریع پاک کرد
جونگکوک: ات..
ات سریع خارج شد
ماریا: ات.....
ات سریع از سالن بیرون رفت
ماریا دنبالش دویید
ات: ماریا.‌ به مامان و بابام بگو با ماشین جیهوپ میرم خونه..
ماریا: خیل خب...
ات: خدافظ
ماریا: خدافظ....(ناراحت)
ات ویو
سوار ماشین شدم و به سمت خونه حرکت کردم
همینطور اشک میریختم
وارد خونه شدم
سریع لباسم رو عوض کردم و شروع کردم به اشک ریخت
ات: جونگکوک..(عربده و اشک)
ات: عاشقتممم( اشک)
ات روی زمین نشست و اشک ریخت
یاد روز هایی افتاد که جونگکوک میگفت: هیچ وقت ترکت نمیکنم.. بهت قول میدم
ولی عشقش رو ازش گرفتن
این ناعادلانه نیست؟
هی...
از زبان ادمین(عه من🌝)
دیدگاه ها (۱۶)

عشق بی رحمانهPart19از زبان ادمین( عه من🌝)خلاصه ات بعد از کلی...

عشق بی رحمانهPart20ات ویوهف.. خدا بدبخت شدممادر ات: ات بیا ش...

عشق بی‌رحمانهPart 17جونگکوک: خواستم حالتو بپرسمات یه کام از ...

عشق بی رحمانهPart 16عروس و دوماد وارد می‌شوند وارد شدنجونگکو...

دیدار اول ..

سناریووقتی سرت داد میزنن و یهو بهت سیلی میزنن❤️‍🩹( به عنوان ...

پارت 2. خیانت

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط