عشق بی رحمانه
عشق بی رحمانه
Part20
ات ویو
هف.. خدا بدبخت شدم
مادر ات: ات بیا شام.. اون بچه هم یچیبخوره
ات:خیل خب.
ات رفت شروع کرد به خوردن غذا..
دوباره حالت تهوع گرفت و رفت بالا آورد
کلا هرچی میخورد بالا می آورد
سرش درد میکرد ... خیلی هم درد میگرد
کاش الان جونگکوک کنارش بود..
۵ ماه بعد
ات ویو
خیلی بهونه گیر شدم..
خیلی دلم جونگکوک رو میخواد
ولی اون حتی مطمئنم بهم فکر هم نمیکنه.. من چه گناهی کردم؟؟
گناه این بچه چیه
هرچی میخوردم بالا میآوردم
امروز وقت دکتر داشتم تا جنسیت بچه مشخص بشه
هوف...
کاش جونگکوک کنارم بود
۴ َهر
جیهوپ: آجی پاشو لباس بپوش بریم
ات لباس پوشید
با جیهوپ سمت بیمارستان رفتن
.....
دکتر: خب خانم ات
...
ات: چیشده؟
دکتر: فکر. میکنی بچتون چیه؟
ات: دختر؟؟؟
دکتر: درسته دختره.. مبارکه عزیزم
ات از خوشحال نمیدونست چیکارکنه
کاش کوک بود..
بغض کرد
ات: مرسیییی
جیهوپ: هورااا
پرش زمانی ۳ سال بعد
Part20
ات ویو
هف.. خدا بدبخت شدم
مادر ات: ات بیا شام.. اون بچه هم یچیبخوره
ات:خیل خب.
ات رفت شروع کرد به خوردن غذا..
دوباره حالت تهوع گرفت و رفت بالا آورد
کلا هرچی میخورد بالا می آورد
سرش درد میکرد ... خیلی هم درد میگرد
کاش الان جونگکوک کنارش بود..
۵ ماه بعد
ات ویو
خیلی بهونه گیر شدم..
خیلی دلم جونگکوک رو میخواد
ولی اون حتی مطمئنم بهم فکر هم نمیکنه.. من چه گناهی کردم؟؟
گناه این بچه چیه
هرچی میخوردم بالا میآوردم
امروز وقت دکتر داشتم تا جنسیت بچه مشخص بشه
هوف...
کاش جونگکوک کنارم بود
۴ َهر
جیهوپ: آجی پاشو لباس بپوش بریم
ات لباس پوشید
با جیهوپ سمت بیمارستان رفتن
.....
دکتر: خب خانم ات
...
ات: چیشده؟
دکتر: فکر. میکنی بچتون چیه؟
ات: دختر؟؟؟
دکتر: درسته دختره.. مبارکه عزیزم
ات از خوشحال نمیدونست چیکارکنه
کاش کوک بود..
بغض کرد
ات: مرسیییی
جیهوپ: هورااا
پرش زمانی ۳ سال بعد
۱.۸k
۲۵ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.