اسم عشق خوب یا بد

اسم عشق خوب یا بد
پارت ۴۷
[ویو آنالی]
هامین: آنالی جون تو شنا بلدی
خنده ملایمی روی لبم نشست
آنالی: آره
دستم گرفت و به سمت استخر رفت...
هامین: بیا شنا کنیم.. لطفاً آنالی جون
نگاه به لباسم کردم یک شلوارک بود و کراپ..خوب بود
آنالی: قبوله
خدمه صدا کردم...هامین لباسش عوض کرد آروم رفتم داخل آب
مینها آروم گذاشتش داخل بغلم...برخورد بدنم با آب سرد قشنگ انگار
انرژی بهم می داد
هامین فقط می خندید آب بازی می کرد... به کل موهام خیس شده بود
بعد چند مین از آب بیرون اومدیم
سریع دور هامین حوله پیچیدم و به سمت داخل رفتیم
مینها هامین برد دوش بگیره و لباس تنش کن تو این زمان منم دوش گرفتم
و لباس پوشیدم
اومدم بیرون دیدم هامین روی تخت نشسته
آنالی: بریم یک چیزی بخوریم....
با خنده دستم گرفت و به سمت طبقه پایین رفت
براش کاپکیک درست کردم...بعد چند مین حاظر شد
داخل ظرف چیدمش و جلوی هامین گذاشتم ازش خورد
کل روز باهام سپری کردیم تقریباً غروب بود... داخل حیاط داخل تاب نشسته بودیم
موهاش نوازش می کردم...چشمام داشت بسته می شد... خوابیده بود...یکم نشستم ولی بدونی که دست خودم باشه بخواب رفتم