تلخ و شیرین (پارت 14)
ارسلان:رسیدیم دم در که رضا درو باز کرد
رضا:سلام داداش
ارسلان:چطوریی
رضا:خوبم،این زن داداشم!
ارسلان:آرههههه
دیانا:سلام
رضا:سلامم بیا بیا بچه ها منتظرتونن
ارسلان:دیا بیا
عسل:سلام ارسلان،سلام دیانا
دیانا:سلام
عسل:خوش اومدین بچه ها
اردیا:مرسی
بچه ها:سلام
اردیا:سلام
ممد:ارسلان چطوری یادی از ما کردی
ارسلان:دیگه یه مدت شما نبودین
ممد:خب حالا خوش اومدید
عسل:دخترا بیاین بریم تو اتاق
دخترا:باشه
ارسلان:دیانا از جاش تموم نمیخورد
عسل:دیانا بیا
دیانا:من الان میام ،رفتم تو اتاق با دخترا صحبت کردیم
و صمیمی شدم باهاشون
عسل:خب من برم قهوه درست کنم بیام
دیانا:دلم خیلی درد میکرد رفتم دستشویی،پریود شده بودم
دستمال گذاشتم تو ش.و.رتم و رفتم ارسلان رو صدا زدم
ارسلان:چیه عشقم
دیانا:ارسلان بریم خونه؟
ارسلان: چرا
دیانا:بریم؟
ارسلان:خب بگو چرا
دیانا: پریودم
ارسلان:چی !باشه بریم
دیانا:بریم
رضا:سلام داداش
ارسلان:چطوریی
رضا:خوبم،این زن داداشم!
ارسلان:آرههههه
دیانا:سلام
رضا:سلامم بیا بیا بچه ها منتظرتونن
ارسلان:دیا بیا
عسل:سلام ارسلان،سلام دیانا
دیانا:سلام
عسل:خوش اومدین بچه ها
اردیا:مرسی
بچه ها:سلام
اردیا:سلام
ممد:ارسلان چطوری یادی از ما کردی
ارسلان:دیگه یه مدت شما نبودین
ممد:خب حالا خوش اومدید
عسل:دخترا بیاین بریم تو اتاق
دخترا:باشه
ارسلان:دیانا از جاش تموم نمیخورد
عسل:دیانا بیا
دیانا:من الان میام ،رفتم تو اتاق با دخترا صحبت کردیم
و صمیمی شدم باهاشون
عسل:خب من برم قهوه درست کنم بیام
دیانا:دلم خیلی درد میکرد رفتم دستشویی،پریود شده بودم
دستمال گذاشتم تو ش.و.رتم و رفتم ارسلان رو صدا زدم
ارسلان:چیه عشقم
دیانا:ارسلان بریم خونه؟
ارسلان: چرا
دیانا:بریم؟
ارسلان:خب بگو چرا
دیانا: پریودم
ارسلان:چی !باشه بریم
دیانا:بریم
۴.۹k
۱۳ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.