اشتباهخوبمن

#اشتباه_خوب_من
#پارت_۳۷

بعد از اینکه حدود نیم ساعت با مامانم صحبت کردم وقتی گوشی رو قطع کردم حاضر شدم و زدم بیرون

همه دانشجو ها داشتند با استاد صحبت می‌کردند

استاد
_خوب بهتره شروع کنیم و به کارمون برسیم میخوام وقتی آثار تاریخی و باستانی هارو بهتون نشون میدم تو دفترچتون نظرتون و چیزایی که مشاهده می‌کنید رو یادداشت کنید

___________________________________

بعد از دیدن آثار تاریخی استاد اجازه داد تو محوطه خوابگاهمون هرکاری دلمون میخواد انجام بدیم پس من و سمیرا و البته نیما و عماد خان تصمیم گرفتیم ستاره هارو تماشا کنیم


سمیرا
_عاشق تماشا کردم ستاره ها تو شب هستم اینطور نیست عشقم؟

نیما
_البته عزیزم


پوفف

عماد
_دختر سر تق اکیپمون ساکتی نمیری رو مخ چیشده

_سر تقم بودی بعدشم من با تو تو یه اکیپ نیستیم عماد خان

_خوشم میاد منو خان کردی

_زهر مار

_دیارا یکم حرف بزن دلمون باز بشه به غر غر هات عادت کردیم

واسش شکلکی دراوردم که خندش گرفت

عجیب بود عماد رو مود خوبی بود

اینم پارت هدیه من به شما
لایک هاش بره بالای ۱۰ تا
دیدگاه ها (۵)

#اشتباه_خوب_من#پارت_۳۸قرار شد نیما سمیرا رو برسونه خوابگاه ع...

#اشتباه_خوب_من#پارت_۳۹بعد از کلی کارای خسته کننده و بازدید ا...

#اشتباه_خوب_من#پارت_۳۶ وقتی رسیدیم من و یه دختر که نمی‌شناخت...

#اشتباه_خوب_من#پارت_۳۵_چه عجب عماد خان پس عذر خواهی هم بلدی ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط