ازدواج سوری پارت

ازدواج سوری پارت 22

ویو ات

شروع کردیم به رقصیدن چشمام خورد به چشماش همش داشتیم به هم نگا میکردیم دستم خسته شد دستامو انداختم دور گردنش
دستاشو دور کمرم حلقه کردو خودمو چسبوند به خودش جوری که دیکشو روم حس میکردم تحریک شدم دستشو گرفتمو رفتیم رختکن گارسون ها درو قفل کرد اومد نشست روی نمیکت

ته ـ بیا بشین

رفتم نشستم روی پاهاش و شروع کردیم به بوسیدن هم
دیکش بزرگ تر میشد
پاشدیم و لباسامونو در اوردیم

ویو تهیونگ

دیکمو تنظیم کردم و واردش کردم میخواست جیغ بکشه که بوسیدمش اروم ضربه میزدم تا دردش براش عادی شه همین جور داشت ناله میکرد

ات ـ ددی اححح تند ترش کن اححح
ـ خودت خواستی

ضربه هامو بیشتر کردم باعث شد بیشتر ناله کنه

ات ـ اححححح
ـ هیسسس اروم تر ناله کن بیبی
ات ـ ددی نمیتونم اححححححح

فهمیدم بیشتر خوشش اومده

ـ اماده ای؟...
ات ـ اره

ویو ات

کل دیکشو واردم کرد نقطه ضعفمو پیدا کرد خیمه زد همون جا میخواستم جیغ بکشم که ته بوسیدم

ته ـ نوبت سینه هاته
ـ ددی من گرممه
ته ـ درست میشه

ویو تهیونگ

ضربه هامو ول کردم رفتم سراغ سینه هاش یکیو کردم تو دهنم و یکی دیگه شو میمالوندم ناله های خودمم شروع شد.........
ـــــــــ فلش بک ــــــــــ

ویو ات
مهمونی تموم شد رفتیم خونه ناجینا و جیمین رفتن خوابیدن منو تهیونگم رفتیم تو اتاق من


نظرتونو بگید؟!
دیدگاه ها (۵)

ازدواج سوری پارت23رفتم دوش بگیرم که ته هم رام اومد ـ هنوزم م...

ازدواج سوری پارت 24ویو تهیونگ صبح ساعت 7 از خواب پاشدم دیدم ...

ازدواج سوری پارت 21ادامه ویو تهیونگ ـ خب ایشون دوست دخترم هس...

ازدواج سوری پارت 20ته ـ خودشه، لباسشو زن هوپی ـ بشینین دیگه ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط