ازدواج سوری پارت

ازدواج سوری پارت23

رفتم دوش بگیرم که ته هم رام اومد

ـ هنوزم میخوای ادامه بدی؟
ته ـ معلومه گفتم که قراره امشب به فاک بری
ـ اگه نتونستم راه برم چی؟
ته ـ نه یه کاری میکنم که بتونی راه بری

ویو تهیونگ

رفتم داخل ون حموم نشستم که ات اومد از پشت روم نشست

ات ـ ته؟!
ـ بله بیب؟!
ات ـ شکمم درد میکنه
ـ بزار برات ماساژ بدم

شکمشو ماساژ دادم

ـ اروم شدی؟!
ات ـ اره بهترم
ـ کاش تو دختر شریک بابام بودی
ات ـ الانم که باهمیم دیگه چی میخوای؟
ـ تورو میخوام

برگشت و افتاد روم

ات ـ تو همین الان صاحب منی
ـ معلومه که صاحب توهم
ات ـ پس نگران چی هستی
ـ تورو برای همیشه میخوام ات
ات ـ من اینجام
ـ میشه پیش تو بخوابم؟!
ات ـ نه من میخوام پیش تو بخوابم وقتی کنارتم حس خوبی دارم
ـ باشه

ویو ات

از حموم بیرون اومدیم و لباس راحتی پوشیدیم و رفتیم داخل اتاق تهیونگ، رفتیم روتخت ته رو مثل عروسک بغل کردم و خوابیدیم

"فردا صبح"
دیدگاه ها (۲)

ازدواج سوری پارت 24ویو تهیونگ صبح ساعت 7 از خواب پاشدم دیدم ...

ازدواج سوری پارت 25ویو ات رفتیم اماده شدیم شدیم (اسلاید بعد ...

ازدواج سوری پارت 22ویو ات شروع کردیم به رقصیدن چشمام خورد به...

ازدواج سوری پارت 21ادامه ویو تهیونگ ـ خب ایشون دوست دخترم هس...

عشق رمانتیک من ❤😎پارت ۲۷که یهو گوشی و قاپید و گفتتهیونگ: منو...

جیمین فیک زندگی پارت ۹۲#

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط