پارت187
#پارت187
_وای خدا چه خوب که شما اومدید!
ابروهای محمد بالا پرید !
با تعجب گفت :
_چی شده ؟ اتفاقی افتاده؟
دلارام " وایِ " کشیده ای گفت و ضربه ای به پیشانی اش زد !
_به نظرتون من این وقت شب مرض دارم گوشه خیابون وایسم ؟!
محمد خندید و گفت :
_نمیدونم شاید!
دلارام اخمی کرد و دست هایش را مشت کرد.
محمد با صدا به این حرکتش خندید...
دلارام _کوووووفت !
منو بگو این وقت شب دلم به کی خوش شد ، عمو شما که شوتی اصلا ...
محمد خنده اش را کنترل کرد .
_فقط خواستم یکم اذیتت کنم...
چِش شده ماشینت؟!
دلارام صورتش را جمع کردو گفت :
_پنچر کرده .
محمد کتش را در آورد و به سمت دلارام گرفت .
_بی زحمت اینو نگه دار من درستش کنم!
زاپاس داری؟!
...
_وای خدا چه خوب که شما اومدید!
ابروهای محمد بالا پرید !
با تعجب گفت :
_چی شده ؟ اتفاقی افتاده؟
دلارام " وایِ " کشیده ای گفت و ضربه ای به پیشانی اش زد !
_به نظرتون من این وقت شب مرض دارم گوشه خیابون وایسم ؟!
محمد خندید و گفت :
_نمیدونم شاید!
دلارام اخمی کرد و دست هایش را مشت کرد.
محمد با صدا به این حرکتش خندید...
دلارام _کوووووفت !
منو بگو این وقت شب دلم به کی خوش شد ، عمو شما که شوتی اصلا ...
محمد خنده اش را کنترل کرد .
_فقط خواستم یکم اذیتت کنم...
چِش شده ماشینت؟!
دلارام صورتش را جمع کردو گفت :
_پنچر کرده .
محمد کتش را در آورد و به سمت دلارام گرفت .
_بی زحمت اینو نگه دار من درستش کنم!
زاپاس داری؟!
...
۷۹۶
۲۰ شهریور ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.