پارت

#پارت_21


یهو صدای افتادن یه چیزی اومد و یه سایه روی پنجره افتاد ...

+ آ..ارشام ببین *اشاره*

محکم تر بهم چسبید ، فهمیدم به خاطر ترسش نیست واقعا یکی توی خونه بود ..

خیلی اروم رفتم پشت در و چن بار محکم به در ضربه زدم تا صدای اونی که پشت دره در بیاد ...
اما صدایی نیومد ، رفتم ببینم پشت در چیه که یهو یه اسلحه روبه روی صورتم اومد ...


دستامو به نشونه تسلیم بالا بردم ، اشارا کرد که برم عقب ، وقتی برگشتم به ایتک اشاره کردم که الا از پشت در درمیاد بیرون یه کاری کنه ...


همین که مردع از اتاق اومد بیرون ، ایتک با گلدون روی میز کوبید توی سرش بعدشم یه مشت خابوند توی صورتش ...

منم از فرصت استفاده کردمو اسل.حه رو از دستش گرفتم ...


به کمک ایتک دستاشو بستیم.. به بچه ها زنگ زدمو اومدن بردنش توی انبار ... بعدم به پدرم همه چیو گفتم چون اصلا اعصاب اینو نداشتم بقیه بهش خبر برسونن...


گف که خودش به این موضوع رسیدگی میکنه و من نباید دخالت کنم ، مثل همیشه رو مخم راه رفت ....
دیدگاه ها (۰)

#پارت_22 اونطور که امیر گفته بود ، پسری که عکسا رو واسم فرست...

#پارت_23توی بغلش گرفتمو ، سرشو گذاشتم روی تنم ، دستمو نوازش ...

#پارت_20 مجبورش کردم فیلمو تا ته ببینه ، وسطاش یهو جیغ میکشی...

#پارت_19+ مگه از جونم سیر شدم...- وایسا اگ الا بگیرمت من مید...

"در آغوش شیطان" ---Chapter: 1 Part: 22ویو جیمینگردنبند نقره...

𝗜𝗺𝗽𝗼𝘀𝘀𝗶𝗯𝗹𝗲 𝗳𝗮𝘁𝗲Season: 𝟮 Part: 𝟭𝟯 ویوی جونگ‌کوک: نور چراغ‌...

هرزه ی حکومتی پارت ۴ که جیمین و جیهوپ...دستاشون و گذاشتن روی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط