برادر خوانده 🧑🏻✨ فصل 2 🧑🏻✨ پارت 9🧑🏻✨

برادر خوانده 🧑🏻✨ فصل 2 🧑🏻✨ پارت 9🧑🏻✨
ویو ا/ت
خلاصه اون روز گذشت همه رفتن خونه هاشون منو سوهو هم برگشتیم خونه
+سوهو
٫بله؟
+میگم به نظرت تهیونگ رو ببخشم ؟
٫تو میتونی یه فرصت دیگه بهش بدی اگر رفتارش رو اصلاح کرد ببخشش
+اوهوم من میرم بخوابم فعلا
داشتم میرفتم که صدای زنگ در اومد
+منتظر کسی بودی؟
٫نه
رفتم در رو از کردم جونگکوک که داشت نفس نفس میزد رو دیدم
&ا../‌.ت
+جونگکوک چیشده ؟
&تهیونگ، تهیونگ نیست هر چقدر زنگ میزنم بر نمیداره
+چ.چی؟ وای نه
&ا/ت تو زنگ بزن شاید جواب بده
+ولی
&ولی نداره ا/ت تو یه زمانی دوست دخترش بودی قبلش که خواهر برادر بودین ا/ت خواهش میکنم(بغض)
+هوف باشه باشه (بغض)
رفتم بالا گوشیم رو برداشتم چ زنگ زدم به تهیونگ بار اول جواب نداد دوباره زنگ زدم که جواب داد
+الو تهیونگ کجایی ؟(گریه)
یه مرد قریبه جواب داد
مرده:باید بگم تهیونگ پیش ما هست اگه خیلی دوستش داری تنها پاشو بیا اینجا لوکیشن میدم
+ب.. باشه لطفاً اسیبی یه تهیونگ نزن (گریه)
تلفن رو قطع کردم
+باید برم
&ولی
+ولی نداره
باهمون لباسا پاشدم رفتم خدایااا تهیونگ رو به تو سپردم اونو ازم نگیر