پارت 37
پارت 37
کوک: میخوام برگردیم مثل قدیم
ا.ت: نمیخوام
کوک: ولی من میخوام اخه خیلی دوست دارم
ا.ت:ولی من نـ
نذاشت حرفو و بزنم اومد نزدیکم و لبشو گذاشت رو لبم و دوباره بغلم کرد
ا.ت: ولم کن
کوک: اگه نکنم چی تا دلیل نگفتیه ولت نمیکنم
ا.ت: ازت میترسم خوب شد
کوک: من که بهت گفتم بهت آسیب نمیرسونم
ا.ت: اگه یه چیزی باعث شد چی مثل پدر و مادرت
کوک: تو درباره این از کجا میدونی
ا.ت: جینا بهم گفت
کوک: چی جینا بهت گفت که من مافیام
ا.ت: اهمم
کوک:خب باره اخره میخوای با من باشی یا نه
ا.ت: نه میزاری برم
کوک: تو گفتی نه منم میگم نه
یکی بهم زنگ زد
کوک: کیه
ا.ت: نمیشناسم الان جواب میدم ببینم
کیه الو
.....: سلام ا.ت
ا.ت: شما
......: پدر و مادرت پیش منن اگه میخوای نجات پیدا کنن بیا اینجا
ا.ت: کدوم پدر و مادرم
.........: مگه تو کیم ا.ت نیستی
ا.ت: چرا هستم
.......: پدر و مادرت پیش من گروگانن
ا.ت: چی چیکار به پدر و مادرم داری
........: باید بیای اینجا تا ولشون کنم
ا.ت: پیش شما
......: آره ادرس فرستادم ولی خودت تنها میای
ا.ت: باشه الان میام
کوک: کجا
ا.ت:پدر و مادرم و نجات بدم
کوک: خودت تنها
ا.ت:خب باهام میای
کوک: چیزی بین ما نیست که بخوام باهات بیام
ا.ت: خب حداقل بزار برم
کوک: برو ولی به جون پدرت اگه برنگشتی اینجا میام دنبالت و پدر و مادرت رو میکشم
ا.ت: باش
#کوک
#فیک
#سناریو
کوک: میخوام برگردیم مثل قدیم
ا.ت: نمیخوام
کوک: ولی من میخوام اخه خیلی دوست دارم
ا.ت:ولی من نـ
نذاشت حرفو و بزنم اومد نزدیکم و لبشو گذاشت رو لبم و دوباره بغلم کرد
ا.ت: ولم کن
کوک: اگه نکنم چی تا دلیل نگفتیه ولت نمیکنم
ا.ت: ازت میترسم خوب شد
کوک: من که بهت گفتم بهت آسیب نمیرسونم
ا.ت: اگه یه چیزی باعث شد چی مثل پدر و مادرت
کوک: تو درباره این از کجا میدونی
ا.ت: جینا بهم گفت
کوک: چی جینا بهت گفت که من مافیام
ا.ت: اهمم
کوک:خب باره اخره میخوای با من باشی یا نه
ا.ت: نه میزاری برم
کوک: تو گفتی نه منم میگم نه
یکی بهم زنگ زد
کوک: کیه
ا.ت: نمیشناسم الان جواب میدم ببینم
کیه الو
.....: سلام ا.ت
ا.ت: شما
......: پدر و مادرت پیش منن اگه میخوای نجات پیدا کنن بیا اینجا
ا.ت: کدوم پدر و مادرم
.........: مگه تو کیم ا.ت نیستی
ا.ت: چرا هستم
.......: پدر و مادرت پیش من گروگانن
ا.ت: چی چیکار به پدر و مادرم داری
........: باید بیای اینجا تا ولشون کنم
ا.ت: پیش شما
......: آره ادرس فرستادم ولی خودت تنها میای
ا.ت: باشه الان میام
کوک: کجا
ا.ت:پدر و مادرم و نجات بدم
کوک: خودت تنها
ا.ت:خب باهام میای
کوک: چیزی بین ما نیست که بخوام باهات بیام
ا.ت: خب حداقل بزار برم
کوک: برو ولی به جون پدرت اگه برنگشتی اینجا میام دنبالت و پدر و مادرت رو میکشم
ا.ت: باش
#کوک
#فیک
#سناریو
۲۲.۳k
۱۷ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.