ماهخاموش

#ماه_خاموش🔞
#پارت۸

- مرسی خودم میدونم
خندیدو خداحافظی کردیم
فردا میتونستم خصوصیات شخصیتی دزیره رو حسابی زیر و رو کنم تا بتونم
درست تحت فشار بذارمش
باید دقیق بدونم نقطه ضعف هاش چیه
هرچند تقریبا همین الان هم یه چیزایی فهمیده بودم
وقتی بوسیدمش از حالتش میشد فهمید زیاد این تجربه رو نداره و از همه مهم تر میشد راحت فهمید که لمسم تحت تاثیر قرارش داده
چه برنامه مهیجی میشد اسیر کردن این دختر
دزیره :
با صدای زنگ ساعتم بیدار شدم
کل دیشبو بد خوابیدم
مدام خواب سم مکندی رو میدیدم
بوسه جلوی در هزار بار تو خوابم تکرار شد و دست های سم مکندی تو خوابم
جاهای جدیدی رو کشف میکرد
چقدر از این مرد متنفر بودم
چرا من ؟
چرا منو انتخاب کردی آخه
کم تو زندگی دردسر داشتم که تو هم اضافه شی
با بدن کوفته بلند شدم
دوش گرفتم و لباس پوشیدم
امروز یکشنبه بود
یکشنبه همه دنیا در حال استراحتن
اما ما تو فروشگاه شلوغ ترین روز هفته رو داریم
همه برای مهمونی امشبشون یا برای کل هفته میان خرید
لباس پوشیدمو از خونه زدم بیرون
نمیدونم چرا امروز دیرم شده بود
بازم تقصیر سم مکندی بود که ذهنمو انقدر درگیر کرده بود که همه‌ی کارهام کند شده بود
از اتوبوس اول جا موندم و مجبور شدم ده دقیقه منتظر اتوبوس دوم بشم
اتوبوس دوم تو مسیر با یه راننده دعواش شد و اونم 5 دقیقه به تاخیرم اضافه کرد ......
دیدگاه ها (۱)

‍ #ماه_خاموش🔞 #پارت۹دیگه حسابی کلافه شده بودم وقتی رسیدم ف...

‍ #ماه_خاموش🔞 #پارت۱۰به کوئین نگاه کردم - گند زدم ...؟سر ت...

‍ #ماه_خاموش🔞 #پارت۷برای همین باید خیلی دقت میکردم با وجود...

‍ #ماه_خاموش🔞 #پارت۶یه آشغال مغرور ازش متنفرم متنفر ...دس...

#عشق_جنایت 🔪پارت59شوگا:بعد کار های ترخیص میا رفتیم خونه....و...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط