part 62
part 62
جونکوک
صبح بیدار شدم دیدم ات نیست از تخت بلند شدم دیدم داره تو بالکن رویه میز صبحانه میچینه
ات
پشته سرمو نگاه کردم جونکوک وایستاده بود منم بهش گفتم
عشقم بیا صبحانه حاضره
جونکوک: باشه خوشگلم اومدم
رفتم رویه صندلی نشستم نگاهی به آسمون انداختم خیلی هوای خوبی بود تمام آسمون رو ابر گرفته بود
ات: جونکوک اینجای
جونکوک : اره اینجام یه دفعه هواسم پرت شد
ات: امشب مینسو و جیمین ازدواج میکنن ماهم باید بریم
جونکوک : اره میریم (درحال صبحانه خوردن)
ات: من باید یه سر برم خونه همیه لباسام اونجان باید برم خونه و آماده شم
جونکوک: نیازی نیست بری خونه زود صبحانتو بخور میریم لباس انتخاب میکنیم واسیه شب
ات: باشه (با ذوق )
صبحانمو خوردم بلند شدم رفتم کیفمو برداشتم و اومدم بع جونکوک گفتم بریم
جونکوک : باشه خوشگلم بریم
از رویه صندلی بلند شدم دسته ات رو گفتم و از اتاق هتل رفتیم بیرون سوار ماشین شدیم و. حرکت کردم
ات
خیلی ذوق داشتم اولین دفعه ست که دارم با جونکوک میرم لباس انتخاب کنم
رسیدیم رفتیم داخل لباس های قشنگی بودن جونکوک یه لباس خیلی خوشگلی برداشت و گفت
جونکوک: اینو بپوش امشب
ات: باشه خیلی خوشگله
همون لباسو برداشتم و با کفش های خوشگل سوار ماشین شدیم و رفتیم هتل
(ویو شب)
ات
آماده بودم تویه اتاق نشسته بودم منتظر جونکوک بودم با صدای در سرمو آوردم بالا جونکوک اومد داخل اتاق خیلی خوشتیپ شده بود با اون کت و شلوار مشکی خیلی جذاب شده بود
جونکوک
محو ات شدم خیلی خوشگل شده بود
رفتم دسته ات رو گرفتم و لبامو نزدیک لباش کردم و بوسدمش
ات
بعد از چند مین از هم جدا شدیم همون جوری که دستمو گرفته بود رفتیم پایین سوار ماشین شدیم و رفتیم تالار
از ماشین پیاده شدیم و رفتیم داخل من رفتم پیشه جیمین و بغلش کردم
جیمین: فکر نمیکردم بیای
ات: چرا نیام تو تنها خانواده یه منی اما تو واقعا عاشقه مینسو هستی
جیمین: اره عاشقشم همون جوری که تو عاشق جونکوکی
ات: اما اون ادمه خوبی نیس
می خواستم بهش بگم اما جیمین حرفمو قط کرد
جیمین : من عاشقه مینسو هستم و میخوام باهاش ازدواج کنم
ات: باشه داداش فقط تو خوشحال باش کافیه
اگه جیمین بفمهمه که مینسو خیلی ادمه بدیه خیلی ناراحت میشه (تو ذهنش )
جیمین
اگه ات بفهمه که غاتل مامانو بابامون تویه باند جئون هاست نابود میشه اما من غاتلو پیدا میکنم اگه جئون جونکوک و پدرش باشن هر دوشونو میکشم
(تو ذهنش)
اسلاید 2 لباس ات
اسلاید 3 کفشای
اسلاید 4 لباس جونکوک
ادامه دارد^^^^^^^^
جونکوک
صبح بیدار شدم دیدم ات نیست از تخت بلند شدم دیدم داره تو بالکن رویه میز صبحانه میچینه
ات
پشته سرمو نگاه کردم جونکوک وایستاده بود منم بهش گفتم
عشقم بیا صبحانه حاضره
جونکوک: باشه خوشگلم اومدم
رفتم رویه صندلی نشستم نگاهی به آسمون انداختم خیلی هوای خوبی بود تمام آسمون رو ابر گرفته بود
ات: جونکوک اینجای
جونکوک : اره اینجام یه دفعه هواسم پرت شد
ات: امشب مینسو و جیمین ازدواج میکنن ماهم باید بریم
جونکوک : اره میریم (درحال صبحانه خوردن)
ات: من باید یه سر برم خونه همیه لباسام اونجان باید برم خونه و آماده شم
جونکوک: نیازی نیست بری خونه زود صبحانتو بخور میریم لباس انتخاب میکنیم واسیه شب
ات: باشه (با ذوق )
صبحانمو خوردم بلند شدم رفتم کیفمو برداشتم و اومدم بع جونکوک گفتم بریم
جونکوک : باشه خوشگلم بریم
از رویه صندلی بلند شدم دسته ات رو گفتم و از اتاق هتل رفتیم بیرون سوار ماشین شدیم و. حرکت کردم
ات
خیلی ذوق داشتم اولین دفعه ست که دارم با جونکوک میرم لباس انتخاب کنم
رسیدیم رفتیم داخل لباس های قشنگی بودن جونکوک یه لباس خیلی خوشگلی برداشت و گفت
جونکوک: اینو بپوش امشب
ات: باشه خیلی خوشگله
همون لباسو برداشتم و با کفش های خوشگل سوار ماشین شدیم و رفتیم هتل
(ویو شب)
ات
آماده بودم تویه اتاق نشسته بودم منتظر جونکوک بودم با صدای در سرمو آوردم بالا جونکوک اومد داخل اتاق خیلی خوشتیپ شده بود با اون کت و شلوار مشکی خیلی جذاب شده بود
جونکوک
محو ات شدم خیلی خوشگل شده بود
رفتم دسته ات رو گرفتم و لبامو نزدیک لباش کردم و بوسدمش
ات
بعد از چند مین از هم جدا شدیم همون جوری که دستمو گرفته بود رفتیم پایین سوار ماشین شدیم و رفتیم تالار
از ماشین پیاده شدیم و رفتیم داخل من رفتم پیشه جیمین و بغلش کردم
جیمین: فکر نمیکردم بیای
ات: چرا نیام تو تنها خانواده یه منی اما تو واقعا عاشقه مینسو هستی
جیمین: اره عاشقشم همون جوری که تو عاشق جونکوکی
ات: اما اون ادمه خوبی نیس
می خواستم بهش بگم اما جیمین حرفمو قط کرد
جیمین : من عاشقه مینسو هستم و میخوام باهاش ازدواج کنم
ات: باشه داداش فقط تو خوشحال باش کافیه
اگه جیمین بفمهمه که مینسو خیلی ادمه بدیه خیلی ناراحت میشه (تو ذهنش )
جیمین
اگه ات بفهمه که غاتل مامانو بابامون تویه باند جئون هاست نابود میشه اما من غاتلو پیدا میکنم اگه جئون جونکوک و پدرش باشن هر دوشونو میکشم
(تو ذهنش)
اسلاید 2 لباس ات
اسلاید 3 کفشای
اسلاید 4 لباس جونکوک
ادامه دارد^^^^^^^^
۱۰.۵k
۱۸ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.