فیک درد عشق
فیک درد عشق
پارت ده
جونگ کوک
با تمام سرعتم به سمت سالن غذا خوری رفتم و با دیدن صحنه ی رو به روم به سمت مینهو رفتم و یقه ی لباسش رو گرفتم توی دستم
و شروع به کشیدنش دنبال خودم توی راه رو کردم
بچه ها جمع شده بودند و نظاره گر بودن
وقتی رسیدم به محل مورد نظر شروع به زدنش تا سر حد مرگ کردم
اونقدر زدمش که دیگه نمیدونستم من دارم کتک می خورم یا اون بعد از من نوبت اون شد هر کدوم به نوبت می زدیم تا اینکه دوباره من شروع به زدنش کردم
موهاش رو گرفتم و به سمت دیوار پرتش کردم که بعد از برخورد با دیوار قطرات خون از سرش جاری شدن و یه گوشه افتاد
اروم به اطراف نگاه کردم و بعد
به دیوار تکیه دادم هیچکدوم از بچه ها جرعت نزدیک شدن به من یا اون رو نداشتند تا اینکه باعث و بانی کار اومد خانم کیم
اول به سمت مینهو رفت و با ترس دستش رو رو گردنش گذاشت
رفتم سمتش و دستش رو گرفتم و دنبال خودم کشیدمش
داخل اتاق
+ چرا گذاشتی بهت دست بزنه؟
- من نزاشتم اون بزور داشت....(علامت یونا~)
~ کوک حالت خوبه
( دستش دور دسته کوک حلقه شده)
+ اره
~ همش تقصیر تو بود( ا/ت رو میگه)
معلوم نیست چیکار کردی که مینهو خواسته بهت دست بزنه
- منظورت چیه؟
~ عقب مانده ای ؟
دارم میگم حتما خودت خواستی که بهت دست زده
- چ چی؟
~ همون که شنیدی
کوک بیا بریم زخماتو پانسمان کنیم
+ باشه
ا/ت
توی شک فرو رفته بودم
یعنی چی که خودم خواستم که بهم دست بزنه؟
با بیحالی به سمت کلاس رفتم
تک تک بچه ها با نگاه های مزخرفشون داشتن من رو از درون نابود می کردن
با بغضی که ته گلوم بود رفتم و نشستم
که در کلاس باز شد و یونا اومد
~ ببین بهتره به جونگ کوک زیاد نزدیک نشی چون اون مال منه
- پدرم رو ازم گرفتی
دیگه اجازه ی اینکه اون رو ازم بگیری رو بهت نمیدم
~ خواهیم دید(پوزخند)
پارت ده
جونگ کوک
با تمام سرعتم به سمت سالن غذا خوری رفتم و با دیدن صحنه ی رو به روم به سمت مینهو رفتم و یقه ی لباسش رو گرفتم توی دستم
و شروع به کشیدنش دنبال خودم توی راه رو کردم
بچه ها جمع شده بودند و نظاره گر بودن
وقتی رسیدم به محل مورد نظر شروع به زدنش تا سر حد مرگ کردم
اونقدر زدمش که دیگه نمیدونستم من دارم کتک می خورم یا اون بعد از من نوبت اون شد هر کدوم به نوبت می زدیم تا اینکه دوباره من شروع به زدنش کردم
موهاش رو گرفتم و به سمت دیوار پرتش کردم که بعد از برخورد با دیوار قطرات خون از سرش جاری شدن و یه گوشه افتاد
اروم به اطراف نگاه کردم و بعد
به دیوار تکیه دادم هیچکدوم از بچه ها جرعت نزدیک شدن به من یا اون رو نداشتند تا اینکه باعث و بانی کار اومد خانم کیم
اول به سمت مینهو رفت و با ترس دستش رو رو گردنش گذاشت
رفتم سمتش و دستش رو گرفتم و دنبال خودم کشیدمش
داخل اتاق
+ چرا گذاشتی بهت دست بزنه؟
- من نزاشتم اون بزور داشت....(علامت یونا~)
~ کوک حالت خوبه
( دستش دور دسته کوک حلقه شده)
+ اره
~ همش تقصیر تو بود( ا/ت رو میگه)
معلوم نیست چیکار کردی که مینهو خواسته بهت دست بزنه
- منظورت چیه؟
~ عقب مانده ای ؟
دارم میگم حتما خودت خواستی که بهت دست زده
- چ چی؟
~ همون که شنیدی
کوک بیا بریم زخماتو پانسمان کنیم
+ باشه
ا/ت
توی شک فرو رفته بودم
یعنی چی که خودم خواستم که بهم دست بزنه؟
با بیحالی به سمت کلاس رفتم
تک تک بچه ها با نگاه های مزخرفشون داشتن من رو از درون نابود می کردن
با بغضی که ته گلوم بود رفتم و نشستم
که در کلاس باز شد و یونا اومد
~ ببین بهتره به جونگ کوک زیاد نزدیک نشی چون اون مال منه
- پدرم رو ازم گرفتی
دیگه اجازه ی اینکه اون رو ازم بگیری رو بهت نمیدم
~ خواهیم دید(پوزخند)
۴۱۹
۲۸ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.