part28
part28
تارا-ولی چی؟
علی-بببین نمیخوام نزارم بری
یاهراینکه جلوت بگیرم چون تو ازادی و
باید خودت تصمیم بگیری
که بمونی یا بری
ولی تارا اگه بری
من حسابی تنها میشم
تارا میدونی توهمکس منی
توکه تااینجا توهمینجا خوندی
بالاترین معدل دانشگاه
بهترین دانشجوی داروسازی گتویه نابغه همهی استادات هم اینو میگن
تومیتونی همینجاعم راحت
به درست ادامه بدی و بهترین شرکت داروسازی ایران و یا جهان
داشه باشی
تارا-تصمیم گرفتن سخت
براخودمنم توقربت موندن
دور شدن ازتو
خیلی سخته
نمیدونم باید چیکارکنم
علی-من یه پیشنهاد دارم
تارا-چی اگه بازبخوای مسخره بازی کنییی
علی-نههه گوشش کن حالا
ببین تومیخوای بری مسکو دیگه؟
یه سفر دوتایی
اکید میکنم دوتایی باهم میریم مسکو توعم اونجارو میبینی
اگه خواستی میری اونجا
اگه هم نه که همنیجا میمونی
تارا-ایده ی بدی نیست
علی-پس من بیلت هارو بگیرم دیگه
تارا-خودت میدونی من عاشق سفرم
دیگه همسفرشم توباشییی
علی-نمیخواد برای من دلبری کنید
همینجوریشم جاتون وسط قلبمه
تارا-خوب حالا نمکک
--------------------------------------------------------------------------------------------------
روز سفرشون به مسکو:
علی-همچیو برداشتی دیگه؟
تارا-اره باباگ بریم دیگه
رسیدیم فرودگاه
یه نیم ساعت بد سوار هواپیما شدیم
پند ساعت بد رسیدیم
یه تاکسی گرفتیم رفتیم
هتل و
علی-تارا دوستم باربد و که میشناسی
تارا-هوم
علی-فردا تولد دوست دخترشه
اسمش چی بوددد
یادم رفت
تارا-خوب حالا
علی-هیچی دیگه
تولد گرفته
تولد که پارتی
بد فهمید اومدیم
گفت بریم
تارا-من لباس ندارمممم
علی-میخریم دیگه
تارا-اوکی
پس بریممم
علی-بریم
#زخم_بازمن#علی_یاسینی#رمان
تارا-ولی چی؟
علی-بببین نمیخوام نزارم بری
یاهراینکه جلوت بگیرم چون تو ازادی و
باید خودت تصمیم بگیری
که بمونی یا بری
ولی تارا اگه بری
من حسابی تنها میشم
تارا میدونی توهمکس منی
توکه تااینجا توهمینجا خوندی
بالاترین معدل دانشگاه
بهترین دانشجوی داروسازی گتویه نابغه همهی استادات هم اینو میگن
تومیتونی همینجاعم راحت
به درست ادامه بدی و بهترین شرکت داروسازی ایران و یا جهان
داشه باشی
تارا-تصمیم گرفتن سخت
براخودمنم توقربت موندن
دور شدن ازتو
خیلی سخته
نمیدونم باید چیکارکنم
علی-من یه پیشنهاد دارم
تارا-چی اگه بازبخوای مسخره بازی کنییی
علی-نههه گوشش کن حالا
ببین تومیخوای بری مسکو دیگه؟
یه سفر دوتایی
اکید میکنم دوتایی باهم میریم مسکو توعم اونجارو میبینی
اگه خواستی میری اونجا
اگه هم نه که همنیجا میمونی
تارا-ایده ی بدی نیست
علی-پس من بیلت هارو بگیرم دیگه
تارا-خودت میدونی من عاشق سفرم
دیگه همسفرشم توباشییی
علی-نمیخواد برای من دلبری کنید
همینجوریشم جاتون وسط قلبمه
تارا-خوب حالا نمکک
--------------------------------------------------------------------------------------------------
روز سفرشون به مسکو:
علی-همچیو برداشتی دیگه؟
تارا-اره باباگ بریم دیگه
رسیدیم فرودگاه
یه نیم ساعت بد سوار هواپیما شدیم
پند ساعت بد رسیدیم
یه تاکسی گرفتیم رفتیم
هتل و
علی-تارا دوستم باربد و که میشناسی
تارا-هوم
علی-فردا تولد دوست دخترشه
اسمش چی بوددد
یادم رفت
تارا-خوب حالا
علی-هیچی دیگه
تولد گرفته
تولد که پارتی
بد فهمید اومدیم
گفت بریم
تارا-من لباس ندارمممم
علی-میخریم دیگه
تارا-اوکی
پس بریممم
علی-بریم
#زخم_بازمن#علی_یاسینی#رمان
۲.۷k
۰۷ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.