★عشقی که بهم دادی★
★عشقی که بهم دادی★
پارت ۱۷...
_نیدونی که باید چیکار کنی؟
یونگی از تاعو پرسید .
+این ا..ینجا چیکار میکنه؟!
جیمین با صدای ترسیده ایدهآلی که پشت یونگی قائم شده بود پرسید .
یونگی بازوی جیمینوگرفت و آروم کشیدش کنارش و نگاه آرام بخشی بهش کرد.
_اون قراره تو مدرسه مراقبت باشه
جوابی که یونگی داد باعث شد جیمین بخواد داد بزنه نه!
ولی بعد از دیدن لبخند یونگی بالاخره موافقت کرد.
_نمیزاری هیچ اتفاقی براش بیوفته وگرنه میدونی که چی میشه.
یونگی با صدای سردی و نگاه ترسناکی گفت و تاعو درحالی که سعی میکرد ترسشو نشون نده تعظیمی کرد.
تاعو: بله قربان مراقبشم.
_پسر خوبی باش و درس بخون.
یونگی گونه جیمینو بوسید و گفت.
جیمین به طرف کلاسش رفت و تاعو هم پشت سرش میومد.
پچ پچای بقیه حس معذبی به جیمین داد، به طرف تاعو برگشت.
+چرا دنبالم میکنی؟!
تاعو: متاسفم که حس بدی بهتون میده آقا ولی این دستور اربابه!
خب این دیگه خیلی عجیب بود ، تاعو شر ترین پسر مدرسه داشت "آقا" خطابش میکرد این چه مرگش بود؟!
جیمین جوابشو نداد و سعی کرد بدون توجه به تاعو وارد کلاس بشه.
تمین: هی هر**زه ! چی شده؟ حالا به تاعو هم سرویس میدی؟!
تمین ناگهانی اومد و جلوی جیمینو گرفت.
+ن...نه!
جیمین سرشو پایین انداخت و سعی کرد چشم تو چشم نشن .
تاعو سریع خودشو بین تمین و جیمین انداخت.
ادامه دارد...
پارت ۱۷...
_نیدونی که باید چیکار کنی؟
یونگی از تاعو پرسید .
+این ا..ینجا چیکار میکنه؟!
جیمین با صدای ترسیده ایدهآلی که پشت یونگی قائم شده بود پرسید .
یونگی بازوی جیمینوگرفت و آروم کشیدش کنارش و نگاه آرام بخشی بهش کرد.
_اون قراره تو مدرسه مراقبت باشه
جوابی که یونگی داد باعث شد جیمین بخواد داد بزنه نه!
ولی بعد از دیدن لبخند یونگی بالاخره موافقت کرد.
_نمیزاری هیچ اتفاقی براش بیوفته وگرنه میدونی که چی میشه.
یونگی با صدای سردی و نگاه ترسناکی گفت و تاعو درحالی که سعی میکرد ترسشو نشون نده تعظیمی کرد.
تاعو: بله قربان مراقبشم.
_پسر خوبی باش و درس بخون.
یونگی گونه جیمینو بوسید و گفت.
جیمین به طرف کلاسش رفت و تاعو هم پشت سرش میومد.
پچ پچای بقیه حس معذبی به جیمین داد، به طرف تاعو برگشت.
+چرا دنبالم میکنی؟!
تاعو: متاسفم که حس بدی بهتون میده آقا ولی این دستور اربابه!
خب این دیگه خیلی عجیب بود ، تاعو شر ترین پسر مدرسه داشت "آقا" خطابش میکرد این چه مرگش بود؟!
جیمین جوابشو نداد و سعی کرد بدون توجه به تاعو وارد کلاس بشه.
تمین: هی هر**زه ! چی شده؟ حالا به تاعو هم سرویس میدی؟!
تمین ناگهانی اومد و جلوی جیمینو گرفت.
+ن...نه!
جیمین سرشو پایین انداخت و سعی کرد چشم تو چشم نشن .
تاعو سریع خودشو بین تمین و جیمین انداخت.
ادامه دارد...
۵.۸k
۲۸ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.