★هایبرید شیطون من★
★هایبرید شیطون من★
پارت ۴۱...
در هر صورت شدنی نبود ! جونگکوک امانت بود و داشت روانی میشد که چرا حتی نمیتونه توی بغلش بگیردش و اونقدر فشارش بده تا نفسی براش نمونه!
وقتی دست خیس جونگکوک که ساق دستشو لمس میکرد نفسشو با صدا بیرون داد و خواست دستشو پس بزنه که جونگکوک مچشو محکم چسبید.
×چون یه هایبریدم..؟!
_اینطور نیست جونگکوک
صدای جونگکوک بغض گرفته تر شده بود و همینجور که مچ تهیونگو محکم چسبیده بود با صدای بلند تری ادامه داد:
×پس چجوریه؟؟!
نمیتونست جوابی بهش بده، تصمیم گرفت که فقط حمامو ترک کنه اما قبل از اینکه بتونه بچرخه جونگکوک مچشو گرفت و محکم داخل وان کشیدش و به سمت دیگه وان رفت که پاهای کشیده تهیونگ توی وان جا بگیره.
تهیونگ سرشو چپ و راست تکون داد و با اخم غلیظی نگاه جونگکوک کرد.
_چه غلطی میکنی؟؟!
جونگکوک نمیتونست تحمل کنه اگه تهیونگ فقط بخاطر هایبرید بودنش نمیخواستش نمیتونست هیچ چیز دیگه رو تحمل کنه برای همین همه چیزو الان میخواست.
باید چیزی که میدونست برای خودشه رو میگرفت. آدم خودشو!
دستاشو دور گردن تهیونگ برد و محکم لباشو به لبای تهیونگ چسبوند و همینکه تهیونگ رو منجمد و بیحرکت گیر آورد خودشو کاملا بغل تهیونگ کشید و پاهاشو اطراف تنش جا داد .
چند ثانیه لباشو بیحرکت نگه داشت و آروم سرشو خم کرد و مک آرومی به لبای پسر قد بلند روبروش زد. دستاشو دور گردن تهیونگ محکم تر کرد و آب دهنشو قورت داد و مک محکمی به لبای پسر روبروش زد و بوسه آرومی به لباش کاشت اما وقتی چند ثانیه بعد هیچ همراهی از پسر روبروش نداشت لباشو ازش گرفت و نفسشو روی لبای تهیونگ بیرون داد.
ادامه دارد...
پارت ۴۱...
در هر صورت شدنی نبود ! جونگکوک امانت بود و داشت روانی میشد که چرا حتی نمیتونه توی بغلش بگیردش و اونقدر فشارش بده تا نفسی براش نمونه!
وقتی دست خیس جونگکوک که ساق دستشو لمس میکرد نفسشو با صدا بیرون داد و خواست دستشو پس بزنه که جونگکوک مچشو محکم چسبید.
×چون یه هایبریدم..؟!
_اینطور نیست جونگکوک
صدای جونگکوک بغض گرفته تر شده بود و همینجور که مچ تهیونگو محکم چسبیده بود با صدای بلند تری ادامه داد:
×پس چجوریه؟؟!
نمیتونست جوابی بهش بده، تصمیم گرفت که فقط حمامو ترک کنه اما قبل از اینکه بتونه بچرخه جونگکوک مچشو گرفت و محکم داخل وان کشیدش و به سمت دیگه وان رفت که پاهای کشیده تهیونگ توی وان جا بگیره.
تهیونگ سرشو چپ و راست تکون داد و با اخم غلیظی نگاه جونگکوک کرد.
_چه غلطی میکنی؟؟!
جونگکوک نمیتونست تحمل کنه اگه تهیونگ فقط بخاطر هایبرید بودنش نمیخواستش نمیتونست هیچ چیز دیگه رو تحمل کنه برای همین همه چیزو الان میخواست.
باید چیزی که میدونست برای خودشه رو میگرفت. آدم خودشو!
دستاشو دور گردن تهیونگ برد و محکم لباشو به لبای تهیونگ چسبوند و همینکه تهیونگ رو منجمد و بیحرکت گیر آورد خودشو کاملا بغل تهیونگ کشید و پاهاشو اطراف تنش جا داد .
چند ثانیه لباشو بیحرکت نگه داشت و آروم سرشو خم کرد و مک آرومی به لبای پسر قد بلند روبروش زد. دستاشو دور گردن تهیونگ محکم تر کرد و آب دهنشو قورت داد و مک محکمی به لبای پسر روبروش زد و بوسه آرومی به لباش کاشت اما وقتی چند ثانیه بعد هیچ همراهی از پسر روبروش نداشت لباشو ازش گرفت و نفسشو روی لبای تهیونگ بیرون داد.
ادامه دارد...
۷.۸k
۲۷ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.