part 24
part 24
اربابِ-اجباریهمن
شب بود...
تهیونگ سولنان رو بعد شام برده بود شهره بازی و کلی خرید واسش کرده بود...
سولنان خیلی داشت بهش خوش میگذشت که...
تهیونگ:: بیب...دیگه باید بریم..
سولنان:: چی..کجا!؟
تهیونگ:: دیگه آخر شبه...میریم خونه
سولنان:: پنج دقیقه دیگه...میریم؛باشه؟ همین یکم..خاهششش
تهیونگ:: سولنان اصرار نکن دو سرعته همش میگی پنج دقیقه دیگه پنج دقیقه دیگه...
سولنان:: ننن..لطفا..من میخوام نمایش اونارو ببینم..
تهیونگ:: بنظرم خیلی کسل کنندس نمایششون...
سولنان:: واس من خیلی لذت بخشه تماشاش
تهیونگ چشاشو ریز تر کرد و نزدیک صورتش رف...
تهیونگ:: اگه بزارم بمونی و لذتشو ببری...بعد ت هم ب من لذت میدی هوم؟!
سولنان:: چ..چی..خب..م..من
تهیونگ:: ددیت کیه!؟
سولنان:: ت..تو
تهیونگ:: پس نه..نیار..
سولنان:: اومم..من ک مخالفت کنم ت کوتاه نمیای..پس اوکی
تهیونگ ی بوسه کوچیک رو لبش گذاشت وموند...
................................
عاجوما:: شامتو بخور پوست استخونی
کای:: الان وقته خوابهههه من بیرون شام خوردممم
عاجوما:: پسرم وقتی من شام میپزم چرا از بیرون کوفت و زهرمار میگیری میخوری؟!
کای:: کوفت و زهر مار چیه..انقدم بهم نگو پسرم
عاجوما:: مثل پسرم میدونمت
کای:: ترخدا ندون...میرم بخوابم..خاهششش میکنم بیدارم نکن!
عاجوما:: شام نخوری میخوای بری
کای:: ب جدم تو آلزایمر داری
عاجوما:: ساکت شو من رتبه هوش اول کشورو دارم
کای:: ب دیکم
بعدشم کای پاشد رفت...
عاجوما:: بچم بی ادبه
#dasam
اربابِ-اجباریهمن
شب بود...
تهیونگ سولنان رو بعد شام برده بود شهره بازی و کلی خرید واسش کرده بود...
سولنان خیلی داشت بهش خوش میگذشت که...
تهیونگ:: بیب...دیگه باید بریم..
سولنان:: چی..کجا!؟
تهیونگ:: دیگه آخر شبه...میریم خونه
سولنان:: پنج دقیقه دیگه...میریم؛باشه؟ همین یکم..خاهششش
تهیونگ:: سولنان اصرار نکن دو سرعته همش میگی پنج دقیقه دیگه پنج دقیقه دیگه...
سولنان:: ننن..لطفا..من میخوام نمایش اونارو ببینم..
تهیونگ:: بنظرم خیلی کسل کنندس نمایششون...
سولنان:: واس من خیلی لذت بخشه تماشاش
تهیونگ چشاشو ریز تر کرد و نزدیک صورتش رف...
تهیونگ:: اگه بزارم بمونی و لذتشو ببری...بعد ت هم ب من لذت میدی هوم؟!
سولنان:: چ..چی..خب..م..من
تهیونگ:: ددیت کیه!؟
سولنان:: ت..تو
تهیونگ:: پس نه..نیار..
سولنان:: اومم..من ک مخالفت کنم ت کوتاه نمیای..پس اوکی
تهیونگ ی بوسه کوچیک رو لبش گذاشت وموند...
................................
عاجوما:: شامتو بخور پوست استخونی
کای:: الان وقته خوابهههه من بیرون شام خوردممم
عاجوما:: پسرم وقتی من شام میپزم چرا از بیرون کوفت و زهرمار میگیری میخوری؟!
کای:: کوفت و زهر مار چیه..انقدم بهم نگو پسرم
عاجوما:: مثل پسرم میدونمت
کای:: ترخدا ندون...میرم بخوابم..خاهششش میکنم بیدارم نکن!
عاجوما:: شام نخوری میخوای بری
کای:: ب جدم تو آلزایمر داری
عاجوما:: ساکت شو من رتبه هوش اول کشورو دارم
کای:: ب دیکم
بعدشم کای پاشد رفت...
عاجوما:: بچم بی ادبه
#dasam
۱۶.۰k
۱۸ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.