عشق پنهان p5
عشق پنهان p5
(زنگ خونه) انیا:خدافظ بکی, بکی:خدافظ انیا(انیا به خونه رسید) انیا:انیا برگشته یور:سلام انیا سان خوش اومدی! لوید:سلام انیا (باند میپره روی انیا) انیا:😂😂لوید:باند دیگه بسه باند: ووف ووف انیا:باند بیا بریم بازی لوید:اول تکالیف تو انجام بده انیا:پدرر لوید:زود باش هرچی زودتر شروع کنی زودتر هم تموم میشه (بعد از انجام تکالیف) انیا:... دیگه مغزم نمیکشه لوید:انیا وقت غذاست! انیا: اومدم.. یور:خب انیا سان امروز چطور گذشت؟ انیا:(با دهن پر از غذا) عالیبقل لوید:اول بخور بعد حرف بزن انیا:(به سختی غذارو قورت میده) عالی بود! یور:چقدر عالی، لوید:خب دیگه انیا وقت خوابه شب بخیر یور:شب بخیر انیا سان انیا:شب بخیر...
(روز بعد در حیاط مدرسه)
(این داستان ادامه دارد✅)
(زنگ خونه) انیا:خدافظ بکی, بکی:خدافظ انیا(انیا به خونه رسید) انیا:انیا برگشته یور:سلام انیا سان خوش اومدی! لوید:سلام انیا (باند میپره روی انیا) انیا:😂😂لوید:باند دیگه بسه باند: ووف ووف انیا:باند بیا بریم بازی لوید:اول تکالیف تو انجام بده انیا:پدرر لوید:زود باش هرچی زودتر شروع کنی زودتر هم تموم میشه (بعد از انجام تکالیف) انیا:... دیگه مغزم نمیکشه لوید:انیا وقت غذاست! انیا: اومدم.. یور:خب انیا سان امروز چطور گذشت؟ انیا:(با دهن پر از غذا) عالیبقل لوید:اول بخور بعد حرف بزن انیا:(به سختی غذارو قورت میده) عالی بود! یور:چقدر عالی، لوید:خب دیگه انیا وقت خوابه شب بخیر یور:شب بخیر انیا سان انیا:شب بخیر...
(روز بعد در حیاط مدرسه)
(این داستان ادامه دارد✅)
۳.۶k
۱۹ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.