نمیدونم...
نمیدونم...
نمیدونم چرا هرجا که میرم احساس اضافی بودن دارم یه حس مزخرف و همیشگی
نمیدونم چرا نمیتونم دو دقیقه خوش باشم وبعدش گند نخوره تو حالم
چرا همش باید یه اتفاقی بیفته
نمیدونم دارم تقاص کدوم کارمو اینجوری پس میدم
دیگه حالم از همه بهم میخوره
نمیخوام با کسی حرف بزنم
نمیخوام با کسی دوست بشم
نمیخوام جایی برم
ولی در عین حال هم دلم میخواد یکی بشینه و به حرفام گوش بده
یکی که نشناستم و بعدش قضاوتم نکنه
یا نشینه خودش برام از درداش بگه
ولی همچین کسی رو ندارم
نمیدونمم چمه چه مرگمه
فقط خسته شدم از این همه اضافی بودن
فقط دوست دارم از خدا بپرسم هدفش از آفریدن من دقیقا چی بوده؟!
نمیدونم چرا هرجا که میرم احساس اضافی بودن دارم یه حس مزخرف و همیشگی
نمیدونم چرا نمیتونم دو دقیقه خوش باشم وبعدش گند نخوره تو حالم
چرا همش باید یه اتفاقی بیفته
نمیدونم دارم تقاص کدوم کارمو اینجوری پس میدم
دیگه حالم از همه بهم میخوره
نمیخوام با کسی حرف بزنم
نمیخوام با کسی دوست بشم
نمیخوام جایی برم
ولی در عین حال هم دلم میخواد یکی بشینه و به حرفام گوش بده
یکی که نشناستم و بعدش قضاوتم نکنه
یا نشینه خودش برام از درداش بگه
ولی همچین کسی رو ندارم
نمیدونمم چمه چه مرگمه
فقط خسته شدم از این همه اضافی بودن
فقط دوست دارم از خدا بپرسم هدفش از آفریدن من دقیقا چی بوده؟!
۶.۵k
۱۹ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.