نمیدونم

نمیدونم...
نمیدونم چرا هرجا که میرم احساس اضافی بودن دارم یه حس مزخرف و همیشگی
نمیدونم چرا نمیتونم دو دقیقه خوش باشم وبعدش گند نخوره تو حالم
چرا همش باید یه اتفاقی بیفته
نمیدونم دارم تقاص کدوم کارمو اینجوری پس میدم
دیگه حالم از همه بهم میخوره
نمیخوام با کسی حرف بزنم
نمیخوام با کسی دوست بشم
نمیخوام جایی برم
ولی در عین حال هم دلم میخواد یکی بشینه و به حرفام گوش بده
یکی که نشناستم و بعدش قضاوتم نکنه
یا نشینه خودش برام از درداش بگه
ولی همچین کسی رو ندارم
نمیدونمم چمه چه مرگمه
فقط خسته شدم از این همه اضافی بودن
فقط دوست دارم از خدا بپرسم هدفش از آفریدن من دقیقا چی بوده؟!
دیدگاه ها (۲)

- مثل پر کاه توی هوا معلقم و تکلیفم با خودم و با تو روشن نیس...

به جایی میرسی که هیچکس واقعا درکت نمیکنه.باهات حرف میزنن،حتی...

ﻣﻦ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﻭﻗﺘﯽ ﺑﭽﻪ ﺑﻮﺩﻡ،ﺑﻪ ﯾﻪ ﮐﺎﺭ ﻣﺎﻣﺎﻧﻢ ﺧﻨﺪﻡ ﻣﯿﮕﺮﻓﺖ...ﮐﻪ ﻣﯿﺸ...

وقتی کسی را می‌کُشی، حتما چیزهایی از او در تو باقی می‌ماند. ...

love Between the Tides³¹شبتهیونگرفتم بیمارستان تهیونگ: ببخشی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط