پارت۱۵فصل دوم

پارت۱۵فصل دوم
ملکه*روشو کرد اونطرف و منم سریع سم رو ریختم توی غذاش این زهر رو ریختم مادرم بهم داده بود این کشنده ترین سم بود و می‌گفت فقط تنها کسی که ازش زنده میمونه شاهزاده گمشدس بخاطر ژنی که دارن ولی مین هی کجا و شاهزاده کجا اون فقط یک دختر حقیر و پسته*
مین هی.چیزی نشده که
ملکه.انگار اشتباه دیدم
مین هی*شروع کردم به غذا خوردن*
ملکه.شنیدم این سوپ خیلی خوشمزه هستش چرا یکم امتحانش نمیکنی
مین هی.با....باشه
سویانگ.مامانی به منم یکم میدی
مین هی.دهنتو باز کن
سویانگ.اره خیلی خوشمزس
مین هی*داشتم مراسم و نگاه میکردم نمی‌دونم چرا سرم بعد از اینکه سوپو خوردم گیج میرفت....نکنه ملکه...نه امیدوارم این اتفاق نیافتاده باشه
تهیونگ.سویاااانگ
مین هی*رومون برگردوندم دیدم سویانگ بیهوش شده داره از دهنش خون میاد میخواستم صداش کنم که نفهمیدم چیشد و چشم های منم سیاهی رفت*
تهیونگ.مین هی ...اینجا چه خبره
امپراطور .سریع مراسم و لغو کنید و پزشک و به اقامتگاه لیجو بفرستید
ندیمه.بله سرورم
تهیونگ.نه نه خواهش میکنم چشم هاتون نبندید
اقامتگاه
تهیونگ.طبیب حالشون چطوره
پزشک.خب نمی‌دونم بگم متاسفانه یا خوشبختانه ولی بانو مین به طرز شگفت انگیز بخاطر ژنی که دارند بر اثر زهر بهبود پیدا میکنند و سویانگ فرزندتون هم بخاطر اینکه مادرش بانو سو هستش رو به بهبودی هست و ممکنه که قدرت بدنیش ضعیف بشه
تهیونگ.ممنونم واقعا ممنونم