کیش و مات
کیش و مات
پارت 31
دیانا
منو المیرا و رومینا با هم رفتیم فرودگاه فقط خداروشکر میکردم که زود از خونه زدم بیرون چون واقعا ترافیک سنگین بود انواری تموم ماشین های شهر داشت میرفت فرودگاه و واقعا اعصابم به هم ریخته بود
دیانا : خداروشکر زود اومدیم فکر نکنم تا ساعت 12 شب برسیم
المیرا : وای خدا چقدر ترافیکه
رومینا : فکر کنم تصادف شده
المیرا : نه بابا اینجا همیشه شلوغه
دیانا : وای خدا گل نخربدم برای بیچاره
المیرا : مهم نیست ول کن
دیانا : باید براش بخرم اون داداشمه
رومینا : اوناها اون گل فروشیه بیا من میشینم پشت فرمون تو هم برو گل بخر
دیانا : اوکی من رفتم
رفتم داخل گل فروشی و چون میدونستم قرمز دوست داره بخ خاطر همین براش یه دست گل رز قرمز خیلی خوشبو خریدم و داخل کارت نوشتم داداش گلم خوش اومدی به ایران دلم برات تنگ شده بود امیدوارم از دست گل خوشت بیاد
از قصد نوشتم داداش چون نمیخواستم منو به جشم دیگه ای بیینه
گل و گرفتم و از گل فروشی زدم بیرون و با دو دوییدم سمت ماشین همین که من سوار ماشین شدم راه هم باز شدو ما با سرعت نور داشتیم میرفتیم فرودگاه
رومینا : ای کاش زود تر میرفتی گل میخریدی
المیرا : چرا
رومینا : چون راه باز شد
المیرا : جدیم راست میگه
رومینا : وای بوی گل مستم کرد خیلی خوش : بو دختر دمت گرم
دیانا : قربونت
دیانا وای خدا چقدر ماشین ساکته اهنگ بزار
المیرا : به روی چشم رعیس
اهنگ و گذاشت همه میخوندیم
متین
خیلی خوشحال بودم بعد از اینکه صبحونه رو با امیر خوردیم رفتیم چمدون ها رو برداشتیم و منم یه عطر دختر کش زدم و با یه تیپ دختر کش وقتی رفتم پایین امیر یه سوتی زد
امیر : اووووو مای گاد پسر چه تیپی زوی ندوزدنت
متین : نترس اگه هم بخوان بدوزدنم من نمیزارم جون میخوام دیانا رو دیوونه کنم
امیر : غیر ممکن هست که دیوونت نشه
امیر : چه عطر خوشبویی زدی لعنتی
متین : خب دیگه تعریف بسه یکم دیگه میرم رو هوا دیگه نمیتونی متین و رو زمین پیدا کنی
امیر : نترس یه بند میبندم بهت که زیاد نری بالا مثل بادکنک
متین : خیلی بیشوری امیر
تا خواستم بهش حمله کنم گفت
امیر : حمله نکن دیر شد باید ب یم فرودگاه
پارت 31
دیانا
منو المیرا و رومینا با هم رفتیم فرودگاه فقط خداروشکر میکردم که زود از خونه زدم بیرون چون واقعا ترافیک سنگین بود انواری تموم ماشین های شهر داشت میرفت فرودگاه و واقعا اعصابم به هم ریخته بود
دیانا : خداروشکر زود اومدیم فکر نکنم تا ساعت 12 شب برسیم
المیرا : وای خدا چقدر ترافیکه
رومینا : فکر کنم تصادف شده
المیرا : نه بابا اینجا همیشه شلوغه
دیانا : وای خدا گل نخربدم برای بیچاره
المیرا : مهم نیست ول کن
دیانا : باید براش بخرم اون داداشمه
رومینا : اوناها اون گل فروشیه بیا من میشینم پشت فرمون تو هم برو گل بخر
دیانا : اوکی من رفتم
رفتم داخل گل فروشی و چون میدونستم قرمز دوست داره بخ خاطر همین براش یه دست گل رز قرمز خیلی خوشبو خریدم و داخل کارت نوشتم داداش گلم خوش اومدی به ایران دلم برات تنگ شده بود امیدوارم از دست گل خوشت بیاد
از قصد نوشتم داداش چون نمیخواستم منو به جشم دیگه ای بیینه
گل و گرفتم و از گل فروشی زدم بیرون و با دو دوییدم سمت ماشین همین که من سوار ماشین شدم راه هم باز شدو ما با سرعت نور داشتیم میرفتیم فرودگاه
رومینا : ای کاش زود تر میرفتی گل میخریدی
المیرا : چرا
رومینا : چون راه باز شد
المیرا : جدیم راست میگه
رومینا : وای بوی گل مستم کرد خیلی خوش : بو دختر دمت گرم
دیانا : قربونت
دیانا وای خدا چقدر ماشین ساکته اهنگ بزار
المیرا : به روی چشم رعیس
اهنگ و گذاشت همه میخوندیم
متین
خیلی خوشحال بودم بعد از اینکه صبحونه رو با امیر خوردیم رفتیم چمدون ها رو برداشتیم و منم یه عطر دختر کش زدم و با یه تیپ دختر کش وقتی رفتم پایین امیر یه سوتی زد
امیر : اووووو مای گاد پسر چه تیپی زوی ندوزدنت
متین : نترس اگه هم بخوان بدوزدنم من نمیزارم جون میخوام دیانا رو دیوونه کنم
امیر : غیر ممکن هست که دیوونت نشه
امیر : چه عطر خوشبویی زدی لعنتی
متین : خب دیگه تعریف بسه یکم دیگه میرم رو هوا دیگه نمیتونی متین و رو زمین پیدا کنی
امیر : نترس یه بند میبندم بهت که زیاد نری بالا مثل بادکنک
متین : خیلی بیشوری امیر
تا خواستم بهش حمله کنم گفت
امیر : حمله نکن دیر شد باید ب یم فرودگاه
۱۴.۸k
۰۷ فروردین ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.