پارت پانزدهم
#پارت_پانزدهم
باربد-خیلی خب باشه اصلا حق با توعه و اصلا حرص نمیخوری بیا بریم قدم بزنیم تا اینها هم از تو حس و حال عاشقی در بیان
-جوری که اینا بهم نگاه میکنن یه سه چهار روزی فکر کنم بگذره
باربد-بیا دیگه
خودمو بهش رسوندم و شونه به شونه هم راه میرفتیم
ای خدا از دست منه بی جنبه قلبم همچین تالاپ و تولوپ میزدم کم مونده بود از سینه در بیاد بیوفته بیرون
وجی-خاک تو سرت با این مثالات عشق و عاشقیت هم رو آدمیزاد نرفته یعنی خاک گاری گاری تو فرق سرت
-گمشو برو تا با پشت دست نخوابوندم تو گوشت
یه دفعه دیدم باربد با چشمای گرد شده داره منو نگاه میکنه ای وای من حتما فهمید تپش قلبم به خاطر اونه
باربد-با من بودی
-چی با تو بودم
باربد-که گم شم وگرنه میزنی تو گوشم
-هینننننننننن من این حرفو زدم
باربد-آره تو زدی
-هان چیزه یعنی میدونی چیه اه خب داشتم با صدای درونم میحرفیدم از بس ساکتی خب حوصله ام سر رفت
چشماش گردتر از سابق شد چند دقیقه تو همون حالت مونده که فکر کنم چشماش از تو کاسه در اومد یه دفعه همچین قهقه ای زد هشتاد تا سر برگشتن نگامون کردن
-اااا نخند دیگه نگاه چجوری نگامون میکنن
باربد-وای دختر از دست تو
دیدم هر چی میکنم ساکت نمیشه دستم گذاشتم رو دهنش تا شاید خفه شه یه چند دقیقه ای گذشت تا بالاخره ساکت شد
باربد-دخستو از زو دخنم برداز
-چی میگی
باربد-میگم دخستو از زو دخنم برداز
دیدم اگه اینجوری پیش بره هم بچه مردم خفه میشه هم نمیفهمیدم چی میگه
-خب چی میگفتی ترجمه کن
باربد-بابا داشتم خفه میشدمااااا
-ااا خب چیکار کنم هی هر هر با صدای بلند میخندی آبرو برامون نذاشتی
باربد-خیلی خب بابا حالا تموم شد رفت دفعه دیگه هم خواستی دهن کسیو بگیری نخنده آروم بگیر که طرف به دیار باقی نره
-حتما همین کارو میکنم شک نکن
باربد-امیدوارم
-بهتره برگردیم حالا فوق فوقش هنوز تو حس حالن خودم میرم درستشون میکنم
همین جوری داشتیم میرفتیم یعنی باربد جلو من بود منم حس لاکپشت بودنم گل کرده بود آروم میرفتم
باربد-الهه بیا دیگه چقدر کندی تو دختر
-چی به من میگی کند الان نشونت میدم که کی کنده
و شروع کردم به دویدن باربد هم همین طور ماشالله لنگاش هم دراز بود هر قدم اون مساوی سه تا قدم من میشدم برگشتم یه زبونی براش در اوردم و سرعتمو بیشتر کردم تا به بچه ها رسیدم
-وای مردم ای خدا
و خودمو تق انداختم رو صندلی همین جوری داشتم نفس عمیق میکشیدم که حالم بهتر شه تو خودم بودم که حس کردم پهلوم سوراخ شد حدسش سخت نبود کار الیف بود البته تقصیر خودم بود وقتی تو کلاسا میرفت تو حس و حال خودش میزدم تو پهلوش حالا هم داره تلافی میکنه
-ایییی دردم گرفت چخبره دختر این دسته یا چیز دیگه ایه
الیف-کجا رفتید زود باش جواب بده
باربد-خیلی خب باشه اصلا حق با توعه و اصلا حرص نمیخوری بیا بریم قدم بزنیم تا اینها هم از تو حس و حال عاشقی در بیان
-جوری که اینا بهم نگاه میکنن یه سه چهار روزی فکر کنم بگذره
باربد-بیا دیگه
خودمو بهش رسوندم و شونه به شونه هم راه میرفتیم
ای خدا از دست منه بی جنبه قلبم همچین تالاپ و تولوپ میزدم کم مونده بود از سینه در بیاد بیوفته بیرون
وجی-خاک تو سرت با این مثالات عشق و عاشقیت هم رو آدمیزاد نرفته یعنی خاک گاری گاری تو فرق سرت
-گمشو برو تا با پشت دست نخوابوندم تو گوشت
یه دفعه دیدم باربد با چشمای گرد شده داره منو نگاه میکنه ای وای من حتما فهمید تپش قلبم به خاطر اونه
باربد-با من بودی
-چی با تو بودم
باربد-که گم شم وگرنه میزنی تو گوشم
-هینننننننننن من این حرفو زدم
باربد-آره تو زدی
-هان چیزه یعنی میدونی چیه اه خب داشتم با صدای درونم میحرفیدم از بس ساکتی خب حوصله ام سر رفت
چشماش گردتر از سابق شد چند دقیقه تو همون حالت مونده که فکر کنم چشماش از تو کاسه در اومد یه دفعه همچین قهقه ای زد هشتاد تا سر برگشتن نگامون کردن
-اااا نخند دیگه نگاه چجوری نگامون میکنن
باربد-وای دختر از دست تو
دیدم هر چی میکنم ساکت نمیشه دستم گذاشتم رو دهنش تا شاید خفه شه یه چند دقیقه ای گذشت تا بالاخره ساکت شد
باربد-دخستو از زو دخنم برداز
-چی میگی
باربد-میگم دخستو از زو دخنم برداز
دیدم اگه اینجوری پیش بره هم بچه مردم خفه میشه هم نمیفهمیدم چی میگه
-خب چی میگفتی ترجمه کن
باربد-بابا داشتم خفه میشدمااااا
-ااا خب چیکار کنم هی هر هر با صدای بلند میخندی آبرو برامون نذاشتی
باربد-خیلی خب بابا حالا تموم شد رفت دفعه دیگه هم خواستی دهن کسیو بگیری نخنده آروم بگیر که طرف به دیار باقی نره
-حتما همین کارو میکنم شک نکن
باربد-امیدوارم
-بهتره برگردیم حالا فوق فوقش هنوز تو حس حالن خودم میرم درستشون میکنم
همین جوری داشتیم میرفتیم یعنی باربد جلو من بود منم حس لاکپشت بودنم گل کرده بود آروم میرفتم
باربد-الهه بیا دیگه چقدر کندی تو دختر
-چی به من میگی کند الان نشونت میدم که کی کنده
و شروع کردم به دویدن باربد هم همین طور ماشالله لنگاش هم دراز بود هر قدم اون مساوی سه تا قدم من میشدم برگشتم یه زبونی براش در اوردم و سرعتمو بیشتر کردم تا به بچه ها رسیدم
-وای مردم ای خدا
و خودمو تق انداختم رو صندلی همین جوری داشتم نفس عمیق میکشیدم که حالم بهتر شه تو خودم بودم که حس کردم پهلوم سوراخ شد حدسش سخت نبود کار الیف بود البته تقصیر خودم بود وقتی تو کلاسا میرفت تو حس و حال خودش میزدم تو پهلوش حالا هم داره تلافی میکنه
-ایییی دردم گرفت چخبره دختر این دسته یا چیز دیگه ایه
الیف-کجا رفتید زود باش جواب بده
۵.۱k
۲۶ مرداد ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.