پارت

پارت24

تهیونگ چشمش به مینا افتاد که با تعجب و البته اشک نگاهش میکرد شاید مینا فکر نمیکرد که تهیونگ همچین کاری بکنه ولی تهیونگ بیخیالش شد و خودش رو بیشتر داخلش کوبید که از لذتش چشماش رو هم رفت و یک آه از لذت کشید ... ( دیگ خودتون تصور کنین😐)


۲ ساعت بعدد*،

ویو تهیونگ

چشمام هنوز هم روش بود درسته بیهوش شده بود ولی واقعا ارزش ی شب زیر خواب رو داشت من هنوزم عاشق این دختر بودم .. امشب خیلی راحتم چون با بدنش ارضا شدن رو برای اولین بار چشیدم مینارو‌گرفتم بغلم و پتو رو‌کشیدم رو بدن جفتمون و خابیدیم ..


برید خونتون دیگ چخههه😐🚶‍♀

لایک و کامنت فراموش نشه

اصکی هم ممنوعههه❌🚷
دیدگاه ها (۹)

پارت 25ویو تهیونگ صبح از خاب بیدار شدم تاحالا انقدر خوب نخاب...

پارت 26چاره ایی نداشتم نمیتونستم اذیت بکشه لباسامو در آوردم ...

پارت 23 دوباره همون حس ب سراغش اومده بود .. حس خیانت که از ه...

پارت 22 تهیونگ: مینااا بهت چی گفتم هااا گفتم اگ ی بار دیگ بب...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط