معجزه پارت سیزدهم

معجزه ( پارت سیزدهم )
* ویو ا/ت *
صبح بود پاشدم و به خودم رسیدم...رفتم تا صبحانه بخورم...که یهو ویل رو دیدم( ویل دوست ا/ت ) سریه رفتم نزدیکش...خیلی دلم براش تنگ شده بود!
ویل : اوه...خدای من! ا/ت خودتی؟!!
ا/ت : ( خنده ) ارهههه...خودمم!
ویل اومد بغلم کرد و یه بوس روی گونم....
ویل : خیلی وقته ندیدمت!
ا/ت : منم....
ویل : وایسا حدس بزنم...تو دنبال برادرت اومدی!
ا/ت : آره...! درست فکر کردی!
ویل : میدونستم....!
داشتم با ویل میخندیدم که یهو قیافه با تعجب شوگا رو دیدم...!
از ویل خدافظی کردم و رفتم سمت شوگا.
شوگا صبحانه مهمونم کرد....
داشتم باهاش صحبت می‌کردم و غذا میخوردم....که یهو کشتی چپ شد!!!!!
ا/ت : خدای من....!!!
همه شروع کردن جیغ کشیدن....منم خیلی خیلی ترسیده بودم!!!!
شوگا : ( داد ) ا/ت دستت رو بده به من!!!!
منم سریع دستم رو دادم به شوگا و اون من و سفت بغل کرد....!
شوگا : هی...آروم باش!!!
منو سفت تر بغل کرد و منو تو خودش جا داد!
بعد از چند دقیقه...کشتی به حالت اول برگشت!
که صدای ناخدا از توی بلند گو اومد...
ناخدا : من از تمام آقایون و خانم ها معذرت میخوام....آب باعث شد کشتی چپ کنه...خطر رفع شد!



اینم از این پارت🗿
دیدگاه ها (۱۱)

معجزه ( پارت چهاردهم ) * ویو ا/ت * ا/ت : خیلی ازت ممنونم شوگ...

معجزه ( پارت پانزدهم ) * ویو ا/ت * تو فکر شوگا بودم که یهو ک...

معجزه ( پارت دوازدهم) * ویو ا/ت * اهنگ تو گوشم بود و منم دست...

لباس راحتی ا/ت

پارت 15 رفتم داخل عمارت و رفتم بالا نمیدونم چرا این دختر برا...

تکپارتی از کوک

دو رقیب عشقیپارت ۱از زبان ا/ت:زنگ خورد، کتاب هام رو جمع کردم...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط