مقصد نامعلوم

مقصد نامعلوم
پارت ۴۹
تو ابنجا چیکار میکنی برو بیرون(با لحن سردوجدی)
هستی:دوست داشتم اومدم اومدم بهت بگم ک ارسلان جونتو ازت میگیرم
دیانا:تو هیچ گوهی نمیتونی بخوری حالاهم گمشو برو
هستی:ارسلان مال منه
دیانا:میری یانههه(داد)
هستی:بای بای
دیانا:هستی رفت پایین منم فکرم درگیر شد دختره ی از خود راضیه خر
هع میگ ارسلانمو ازت میگیرم نخیرم منو ارسلان مال همیم
رفتم پایین دیدم میخاد بشینه پیش ارسلان ولی من زودتر رفتمو نشستم ک ارسلان منو تو بغلش کشوندو بوسی رو سرم کاشت
ک هستی گفت:وااا دیا جون من میخاستم اونجا بشینم(عشوه)
دیانا:یک دیانا خانم بگی راحت ترم دو این همه جا چرا میخای پیش شوهرم بشینی سه دوست داشتم نشستم پیش شوهرم مشکلیه؟
هستی:وااا ارسلاااننن نگا کن چی میگ بهم(عشوه)
ارسلان:دیانام دوست داره اینطوری میگ مشکلیه
تازه کمم بهت گفته😂😏
دیانا عشقم اینارو و.......
ادامه دارد
دیدگاه ها (۰)

مقصد نامعلوم پارت ۵۰دیانا:ارسلان ما رفتیم خدافظارسلان:بایدیا...

مقصد نامعلوم پارت۵۱ارسلان:مهراب و مهشاد آمدن بیمارستانمهشاد:...

مقصد نامعلومپارت ۴۸دیانا:لباسام رو پوشیدم رفتم پایین نگاه سن...

انرژی هاتون😍🥰

رمان بغلی من پارت۱۰۹و۱۱۰و۱۱۱ ارسلان: لبخند خبیثی رو لبم نشست...

love Between the Tides³⁴شب برگشتم خونه ا/ت: تهیونگ تهیونگ: ت...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط